نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار، گروه مدیریت دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
2 کارشناس ارشد MBA، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Today, herding behavior is one of the important behaviors among investment corporation, fund managers and investors which can play an important role in taking risk and return of stocks and portfolio. The purpose of this research is investigating the impact of herding behavior on the risk taking of fund managers. Statistical population of research is fund managers whom their fund has been listed in Tehran Stock Exchange. Structural equations modelling with the partial least squares (PLS) has been used in order to test hypotheses. Results show that all of the hypotheses have been confirmed. The results indicate that there is a negative relationship between risk taking and herding behavior of fund managers.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
همۀ مدیران با فراگرد تصمیمگیری سر وکار دارند. درحقیقت تصمیمگیری و مدیریت را میتوان مترادف دانست؛ زیرا تصمیمگیری جزء اصلی مدیریت است. به همین علت شناخت تصمیم، اهمیت بسیار زیادی دارد. سرمایهگذاری مستلزم مطالعۀ فرایند سرمایهگذاری و مدیریت ثروت سهامداران است و فرایند سرمایهگذاری در یک حالت منسجم، مستلزم ارزیابی ماهیت اصلی تصمیمهای سرمایهگذاری است؛ بنابراین تصمیمهای سرمایهگذاری باید با تکیه بر اصول علمی و با دقت مناسب اتخاذ شود [12]. تصمیمگیریها با توجه به میزان در دسترس بودن اطلاعات لازم در چهار وضعیت اطمینان کامل[1]، ریسک[2]، عدم اطمینان[3] و ابهام[4] اتخاذ میشوند که از میان این چهار عامل در فرایند تصمیمگیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری، میزان پذیرش ریسک با توجه به بازده مدّنظر، عاملی پراهمیت است. کیفیت و چگونگی تصمیمهای مدیران در میزان موفقیت و تحقق اهداف سازمان تأثیرگذار است؛ به عبارتی، سرنوشت سازمان به چگونگی تصمیمگیری مدیران و نتایج حاصل از آن بستگی دارد. پیشرفت روزافزون تکنولوژی، جهانیشدن اقتصاد و تجارت و همچنین شدت تغییرات محیطی و افزایش عدم قطعیت در روند این تغییرات موجب شدهاند ریسک و عدم اطمینان از عناصر جدانشدنی فرایند تصمیمگیری در سازمان به شمار بیاید و در نتیجه، ادارۀ سازمانها امروزه بیش از هر زمان دیگری پیچیدهتر شده است. در چنین فضایی مدیران که تصمیمگیرندگان اصلی سازمان هستند، واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند که نشاندهندۀ نحوۀ رفتار آنان است. میل به ریسکپذیری و نحوۀ نگرش مدیران به ریسک که یکی از ویژگیهای شخصیتی خاص است، تعیینکنندۀ نوع رفتار آنهاست. اهمیت ریسکپذیری به حدی است که یکی از عوامل مهم و اساسی موفقیت در تصمیمگیری مدیران در شرایط ریسک و عدم اطمینان به شمار میآید [13]. مارچ و شاپیرا[5] نتایج تعدادی از پژوهشهای انجامشده در زمینۀ ریسکپذیری مدیران را بررسی کردهاند. این نتایج نشان میدهند مدیران معتقدند ریسکپذیری یکی از عاملهای اساسی و کلیدی موفقیت در تصمیمگیری به شمار میآید. بیشتر آنان بیان کردهاند که بین ریسک و بازده، همبستگی مثبت وجود دارد. این مدیران معتقدند ریسک پذیری در مشاغل مدیریتی، اهمیت بسزایی دارد. از نظر آنان ریسکپذیری با اضطراب، ترس، انگیزش، لذت و خوشی همراه است. در موفقیتهای همراه با ریسک، لذت موفقیت با تهدید افراد به شکست افزایش مییابد؛ به عبارت دیگر، رضایت از موفقیت بهطور مستقیم با درجه و میزان ریسکپذیری افراد مرتبط است. نتایج مطالعات نوریا و گشال[6] در سال 1989 نشان میدهد بین میزان ریسکپذیری مدیران و بازده مجموع داراییها، رابطۀ معنیداری برقرار است و در سازمانهایی با مدیران ریسکپذیر، مقدار این نسبت بالاتر است. پاتیلو و سادربام[7] (2000) نیز تأثیر ریسکگریزی مدیران شرکتهای تولیدی را بررسی کردهاند. در این پژوهش برای سنجش عملکرد (سودآوری) شرکتها، از دو نسبت سود به فروش و سود به حقوق صاحبان سهام استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد بین میزان ریسکگریزی مدیران و سودآوری شرکتها، رابطۀ منفی برقرار است. شرکتهایی که مدیران ریسکگریزتری دارند، در زمان مواجهشدن با موقعیتهای همراه با ریسک و عدم اطمینان، تغییرات و میانگین سودشان کاهش مییابد؛ زیرا این مدیران حاضرند برای روبهروشدن با ریسک کمتر، سود پایینتری را بپذیرند. وجود روحیۀ ریسکگریزی در مدیران موجب میشود آنان به انتخاب طرحهای سرمایهگذاری با سودآوری و ریسک بالا تمایل نداشته باشند که درنتیجه، نرخ سرمایهگذاری کاهش مییابد. همچنین مدیران ریسکگریز، فعالیتهایی با ریسک و بازده پایین را انتخاب کرده و از قبول تکنولوژیهای جدید و پیشرفتۀ همراه با ریسک بالا پرهیز میکنند. در چنین موقعیتی ممکن است بهرهوری سازمان نیز کاهش یابد. همچنین یافتههای پژوهش ورمرز[8] (2004) نشان میدهد ریسکپذیری بهطور مستقیم در عملکرد شرکتها مؤثر نیست و بین ریسکپذیری و سایر متغیرها مانند تجربۀ کاری و سایر عوامل، همبستگی قوی وجود دارد. درواقع همبستگی قوی بین ریسکپذیری و سایر متغیرها از عواملی است که موجب تأثیر ریسکپذیری مدیران در عملکرد شرکتها میشود. در سازمانها و مؤسسات، رفتار ریسکپذیرانه در سطوح عالی مدیریت، اهمیت بیشتری دارد. آنان باید برای طراحی و تدوین و انتخاب استراتژیهای نو و تبدیل این ایدهها به واقعیتها و درنهایت دستیابی به موفقیت ریسک کنند. یکی از مواردی که در ریسکپذیری مدیران میتواند اثر بگذارد، رفتار تودهوار آنهاست. شمار زیادی از الگوهای نظریه به این فرض اشاره دارد که ریسکپذیری هر مدیر تحت تأثیر دیگر مدیران قرار دارد که به آن رفتار تودهوار گویند [10]. مدیران مختلف با توجه به رابطۀ ریسک- بازده و مطلوبیت مدّنظر، قابلیت پذیرش متفاوتی نسبت به ریسک دارند که عوامل رفتاری چون رفتار تودهوار در پذیرش ریسک میتواند اثرگذار باشد. مدیران «بد» (با توانمندی پایین) مشتاق هستند تا از همکاران «خوب» خود الگوبرداری کنند تا کیفیت واقعی خود را پنهان کنند و چهرۀ حرفهای خود را بهبود بخشند [3]. این ویژگی یکی از تورشهای رفتاری است که از مباحث مالی رفتاری است. اهمیت بررسی رفتار تودهوار ناشی از این حقیقت است که بروز رفتار سرمایهگذاران مشابه، از سوی فعالان بازار در یک زمان معین با شکلگیری یک تصمیم جمعی، موجب میشود قیمتهای سهام و داراییها از ساختار الگوهای قیمتگذاری مبتنی بر پارامترهای بنیادین انحراف آشکاری پیدا کند؛ یعنی قیمت داراییها با متغیرهای اقتصادی بنیادین آن داراییها ارتباط منطقی ندارد و درواقع داراییها در چنین شرایطی درست قیمتگذاری نمیشوند؛ بنابراین تأثیر انکارنشدنی پدیدۀ رفتار تودهوار در بازارهای سرمایه و نقش آن در شکلگیری و تشدید بحرانها و نوسانهای شدید قیمتی در بازارهای مالی، ضرورت بررسی این پدیده با استفاده از رویکردهای متفاوت را تأکید قرار میکند. بر اساس این، پرسش دربارۀ وجود یا نبود، چرایی و چگونگی بروز و نمود رفتار جمعی و ریشهها و علل بروز آن در بازارهای مالی، چالشی ضروری و اجتنابناپذیر است [43]. اندازهگیری مفاهیم این حوزه با توجه به انتزاعیبودن را باید با شاخصهای کمّی بررسی کرد. میر فیض فلاح شمس لیالستانی و همکاران (1389) در پژوهشی با نام «بررسی اثر تجربه در ریسکپذیری، بیشاطمینانی و رفتار تودهوار» به این نتیجه رسیدند که بین ریسکپذیری و رفتار تودهوار، رابطه وجود دارد [42]. آنها همچنین دریافتند یکی از دلایل کسب بازده بالاتر مدیران کمتجربه تمایل به تودهواری کمتر، درجۀ ریسکگریزی کمتر و ریسکپذیری بیشتر است و افزایش تجربه باعث رفتار تودهوار بیشتر در آنها میشود که با توجه به رابطۀ معکوس ریسکپذیری و رفتار تودهوار مدیران باعث کاهش پذیرش ریسک میشود. در انتها این پژوهش میکوشد به این پرسش، پاسخ دهد که آیا ویژگیهای مدیران شرکتهای سرمایهگذاری دارای رفتار تودهوار در ریسکپذیری آنها تأثیرگذار است؟
مبانی نظری
پذیرش ریسک یکی از مفاهیم کلیدی در تصمیمگیری سرمایهگذاران و مدیران شرکتهای سرمایهگذاری است. در مطالعات تجربی، ریسکپذیری به دو روش انحراف معیار بازده یا درجۀ رفتار تودهوار اندازهگیری میشود. در مقالات، درجۀ بالای رفتار تودهوار به معنای ریسکپذیری پایین تفسیر میشود [2]. مفاهیم و نقش تمایل به ریسکپذیری را در قالب دو چارچوب عمده مربوط به تصمیمگیری در شرایط ریسک میتوان مطرح کرد [4]. با توجه به این دیدگاه، فرد با توجه به موقعیتهای ریسکدار باید بهترین انتخاب را داشته باشد تا مطلوبیت و ارزش و ثروت او بهینه شود که نظریۀ مطلوبیت براساس آن، شکل گرفته است. نظریۀ مطلوبیت مدّنظر مناسبی برای پیشبینی رفتار افراد است. براساس این نظریه، افراد سعی در بهینهسازی مطلوبیت مدّنظر خود دارند، نه درآمد مدّنظر. افراد ریسکپذیر هنگامی که با دو موقعیت روبهرو شوند که ارزش مدّنظر یکسان اما ریسک متفاوت داشته باشد، پروژۀ با ریسک بالاتر را انتخاب میکنند؛ یعنی برای کسب منافع بیشتر در آینده، ریسک بالاتری را در حال میپذیرند. افراد ریسکگریز برای دستیابی به منافع بیشتر در آینده، حاضر به قبول ریسک در زمان حال نیستند. افراد خنثی نیز نسبت به قبول یا رد ریسک بیتفاوت رفتار میکنند [37]. بعدها در سال ۱۹۷۹ کانمن و تورسکی، نظریۀ دیگری به نام «تابع ارزش» ارائه کردند و تفاوت آن با تابع مطلوبیت در نقطۀ عطف است. براساس تابع ارزش، شیب تابع قبل از نقطۀ عطف در حال افزایش و پس از آن با افزایش ثروت در حال کاهش است. برخلاف نظریۀ قبل که گفته میشود سرمایهگذاران ریسکگریزند، براساس این تابع، سرمایهگذاران که در سمت چپ منحنی ثروت (ضرر) هستند، از ریسکگریزی به ریسکپذیری تغییر جهت میدهند.
نمودار (1) تابع ارزش کانمن و تورسکی (1979)
رابطۀ ریسک – بازده در تصمیمگیری سرمایهگذاران و مدیران شرکتهای سرمایهگذاری اثرگذار است. ریسک در تصمیمها به معنای «میزان اختلاف بازده واقعی یک سرمایهگذاری با بازده مدّنظر» است [23]. همچنین ریسک شامل «هر پدیدهای است که نتیجۀ مورد انتظار سرمایهگذار را بتواند تغییر دهد» [9]. در مباحث سرمایهگذاری فرض بر این است که سرمایهگذاران منطقی هستند و اطمینان را به عدم اطمینان ترجیح میدهند. آنها ریسکگریز هستند و در ازای قبول ریسک، انتظار دریافت بازده بیشتری دارند. بنابر رابطۀ ریسک- بازده، سرمایهگذارانی که ریسک بالایی را قبول میکنند، انتظار بازده بالایی دارند و سرمایهگذارانی که ریسک پایین را قبول میکنند، انتظار بازده پایینی دارند [23]. میزان پذیرش ریسک و قبول آن در شرکتهای سرمایهگذاری و بازارهای مالی ازجمله مهمترین عواملی است که در هنگام تصمیمگیری در رفتار آنها اثرگذار است. از دیدگاه تصمیمگیری، ریسکپذیری عبارتست از «انتخاب سنجیدۀ یک رفتار همراه با ریسک» [7]؛ به بیان دیگر ریسکپذیری را «انجام هرگونه فعالیتی معرفی کرد که حداقل یک نتیجۀ مبهم و نامطمئن داشته باشد [48]. نتیجۀ مذکور ممکن است مثبت باشد و منفعتی را برای فرد به همراه داشته باشد و یا منفی است و فرد را با زیان مواجه کند. در تعریفی دیگر ریسکپذیری «قبول خطرکردن یا پذیرش احتمال ضرر و زیان برای رسیدن به مقصود» تعریف شده است [25]. در حالت کلی، پذیرش یک ریسک، قراردادن خود در معرض یک آسیب یا زیان است [36]. با توجه به نتایج حاصل از مطالعات تجربی روتری و همکاران (2007) عوامل مؤثر در ریسکپذیری مدیران صندوقهای سرمایهگذاری به محرکهای کار و موقعیت شغلی و همچنین به محرکهای درآمدی و دستمزد میتوان اشاره کرد. در مقالۀ منخوف و همکاران[9] (2006) عامل مؤثر در ریسکپذیری، تجربۀ مدیران معرفی شود و نتایج نشان داد مدیران کمتجربه، ریسکپذیری بالاتری از خود به نمایش میگذارند. در مطالعۀ تجربی گراهام (1999) رفتار تودهوار ناشی از حسن شهرت یکی دیگر از عوامل مؤثر در ریسکپذیری شناخته شد و این ویژگی رفتاری باعث میشود مدیران پذیرش ریسک خود را در تقلید از ریسکپذیری دیگر مدیران به انجام برسانند. عوامل مؤثر دیگری در ریسکپذیری نقش دارند که ازجملۀ آنها به درآمد، تحصیلات و همچنین برخی از عاملهای اجتماعی مانند شغل میتوان اشاره کرد. افراد با گروههای شغلی یکسان و فرهنگهای مختلف، ریسکپذیری متفاوت دارند. سن، دانش و تحصیلات از عوامل مؤثر در ریسکپذیری هستند. در مقالهای دیگر جنسیت نیز عاملی اثرگذار در ریسکپذیری معرفی میشود که در آن زنها در تصمیمهای سرمایهگذاری از مردان محتاطتر هستند [4].
رفتار تودهوار نشاندهندۀ تمایل انسان به رفتارکردن شبیه دیگران است. وقتی تودۀ جامعه کار خاصی انجام داده یا عکسالعمل خاصی از خود بروز میدهند، از نظر ذهنی برای افراد خیلی سخت است که رفتاری متفاوت از بقیه داشته باشند؛ به بیان دیگر رفتار تودهوار به رفتار مجموعهای از افراد گفته میشود که بدون هماهنگی با یکدیگر، رفتاری شبیه به هم از خود نشان میدهند. رفتار تودهوار را پذیرش ریسک فراوان بدون اطلاعات کافی یا به عبارت دیگر، قصد و نیت آشکار سرمایهگذاران برای تکرار کردن رفتار سایر سرمایهگذاران میتوان تعریف کرد [39].
پژوهشها نشان داده است بسیاری از سرمایهگذارانی که به کار خرید و فروش سهام مبادرت میورزند، از اطلاعات رد و بدلشده و ارتباطات موجود بین سرمایهگذاران استفاده میکنند. در این زمینه به تأثیر گفتگوهای اینترنتی در قیمت سهام میتوان اشاره کرد. در این حالت، سرمایهگذاران و مدیران صندوق، تودهای به تصویر کشیده میشوند که بدون اطلاعات کافی به اقدامات مخاطرهآمیز در کسب منفعت مبادرت میکنند. این امر بهطور کلی ناشی از نبود شفافیت اطلاعاتی، عدم تقارن اطلاعاتی، نبود قوانین و مقررات با پشتوانۀ اجرایی، صادقنبودن مقررات، نبود الزام افشای اطلاعات و جلب اطمینان سرمایهگذاران، نبود تحلیل کارشناسانه و درنهایت نبود کارایی بازار سرمایه است. درحقیقت وجود رفتار تودهوار به ناکارآمدی بازار منجر میشود. تقلید سرمایهگذاران از یکدیگر، ریسک سرمایهگذاری را در بازار افزایش میدهد و سرانجام به تحلیل زیان به اکثریت سرمایهگذاران در بازار منجر میشود [19]. افراد دارای رفتار تودهوار احساس میکنند ارزش ندارد که با مجموعۀ توده دربیفتند. آنها توده را داوطلبانه دنبال نمیکنند؛ اما برای پرهیز از لگدمالشدن در پی توده مدّنظر راه میافتند [8]. این نوع رفتار تودهوار، آفت بازارهای مالی است و رفتار تودهوار غیرعقلانی تلقی میشود. در طرف مقابل آن رفتار تودهوار عقلانی وجود دارد که نشاندهندۀ مشابهبودن تصمیمگیریهای فعالانه بازار است؛ ولی این تشابه بهدلیل واکنش به اطلاعات مشابه بوده و نشانۀ کارایی بازار است [1]. تودهواری در یک بازار مالی به دلایلی مانند نبود شفافیت اطلاعاتی، توسعهنیافتگی، نهادهای تخصصی مالی، الگوی فرهنگی جامعه و کمعمقبودن بازار سهام ایجاد میشود [39].
از مهمترین ویژگیهای مدیران دارای رفتار تودهوار به این موارد میتوان اشاره کرد [42]:
1) پیروی از روند: مدیران دارای رفتار تودهوار، در تصمیمهای سرمایهگذاری خود بهطور معمول از روند و تصمیمهای اغلب سرمایهگذاران پیروی میکنند و به پیشبینی و عقاید خود اهمیت کمتری میدهند.
۲) نبود تلاش کاری : مدیران دارای رفتار تودهوار، تلاش، فعالیت و ساعات کاری کمتری دارند. آنها بهطور معمول برای برتری نسبت به سایر مدیران و همتایان خود تلاشی نمیکنند و میکوشند همسطح آنها باقی بمانند تا از روند خارج نشوند. در حالی که مدیران بدون رفتار تودهوار، جاهطلبتر هستند و برای برتری نسبت به سایر مدیران و دستیابی به سطوح بالاتر و پاداش بیشتر تلاش بیشتری میکنند [26].
۳) منابع اطلاعاتی استفادهشده: مدیران دارای رفتار تودهوار، تصمیمهای سرمایهگذاری خود را بر مبنای تحلیلهای تکنیکی، تصمیمهای سرمایهگذاری سایر مشارکتکنندگان بازار، بحث و گفتگو با همکاران خود و نظرات رهبران صنعت و بازاری که در آن فعالیت میکنند، اتخاذ میکنند و اهمیت کمتری به تحلیلهای بنیادی میدهند [28].
4) افق زمان پیشبینی: مدیران دارای رفتار تودهوار، به دلایل مختلفی ازجمله تأکید بر استفاده از تحلیلهای تکنیکی، بهطور معمول در پیشبینیهای سرمایهگذاری خود افق زمانی کوتاهمدت دارند [34]. این الگوی رفتاری ترکیبی از حساسیت بالا نسبت به شکست و موفقبودن در زمان ارزیابی عملکرد است [28].
5) استراتژیهای تصمیمگیری: مدیران دارای رفتار تودهوار، در تصمیمهای سرمایهگذاری خود از استراتژی شتاب (مومنتوم) در مقایسه با سایر استراتژیها همچون استراتژی معکوس، خرید و نگهداری و ... بیشتر بهره میبرند [10].
6) اثر تورنومنت: یکی از موارد مهم دیگر، چگونگی رفتار و تصمیمگیری این مدیران در تورنومنت یا ارزیابی پایان دوره است. این افراد بهصورت کلی ریسکگریز هستند؛ اما چنانچه در نزدیکی پایان دورۀ ارزشیابی، عملکرد سبد سرمایهگذاری آنها در مقایسه با الگوی بازاری که در آن فعالیت میکنند، بهتر باشد، به تغییر سطح ریسک خود تمایلی ندارند و در همان سطح باقی میمانند. همچنین اگر در مقایسه با الگوی بازار عملکرد ضعیفتری داشته باشند، سطح ریسک خود را افزایش میدهند. این امر را به ترس آنها از خارجشدن از روند در صورت داشتن عملکرد ضعیف میتوان نسبت داد [28].
تودهواری در یک بازار مالی به دلایلی مانند نبود شفافیت اطلاعاتی، توسعهنیافتگی نهادهای تخصصی مالی، الگوی فرهنگی جامعه و کمعمقبودن بازار سهام ایجاد میشود. از دلایل دیگر، دورشدن بازارهای مالی از رفتارهای منطقی بروز رفتارهای واکنشی سرمایهگذاران در این بازارها است. یکی از فرضیههای مهم بازار کارای سرمایه این است که سرمایهگذاران بهطور منطقی به اطلاعات جدید واکنش نشان میدهند. شواهد بسیاری وجود دارد که سرمایهگذاران نسبت به اطلاعات جدید واکنش بیش از اندازه نشان میدهند و براساس این تصمیم میگیرند. در دهۀ1980 در بازارهای سهام، استثناهای زیادی مشاهده شد. استثناهایی مانند حجم مبادلات بالا، نوسانهای شدید در بازار سرمایه، سود سهام معمای صرف سهام و قابلیت پیشبینی به ارائۀ پارادایم جدید در حوزة مالی منجر شد که بعدها مالی رفتاری نام گرفت. این پارادایم بر دو پایۀ مهم بنا شد که یکی به بازارها و دیگری به عاملان اقتصادی ارتباط داشت که اولی محدودیت در آربیتراژ و دومی خطاهای تصمیمگیری عاملان اقتصادی بود. در حوزۀ مطالعات مالی رفتاری، کانمن و تیورسکی نظریۀ چشمانداز را مطرح کردند. براساس این نظریه، آنها نظریۀ مطلوبیت انتظاری (EUT) را نقد کرده، نقطۀ مرجع و تابع ارزش و ریسکپذیری و زیانگریزی را مطرح کردند. بر اساس این، زمانی که سرمایهگذاران در وضعیت زیان قرار میگیرند، برای خروج از این وضعیت از ریسکگریزی به ریسکپذیری تغییر وضعیت میدهند. در سال 1992 این دانشمندان، نظریۀ مذکور را توسعه دادند. پس از آن گوت و همکاران[10] در آزمایشهایی تأثیر منصفانهبودن تصمیمهای دیگران را در تصمیمهای افراد بررسی کردند که این بررسیها به ارائۀ نظریۀ بازی اولتیماتومی[11] منتج شد. این نظریه بیان میکند در شرایطی که تصمیمهای افراد به هم وابسته است، این افراد به منصفانهبودن تصمیمهای یکدیگر توجه میکنند و ممکن است رفتار منطقی را کنار بگذارند.
پیشینۀ پژوهش
در مطالعات انجامشده دربارۀ رابطۀ بین رفتار تودهوار مدیران و ریسکپذیری آنها به پژوهش میر فیض فلاح شمس لیالستانی و همکاران (۱۳۸۹) میتوان اشاره کرد. عنوان پژوهش آنان «بررسی تأثیر تجربه در ریسکپذیری، بیشاطمینانی و رفتار تودهوار مدیران شرکتهای سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران» است. آنان با مطالعۀ رفتار مدیران شرکتهای سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران دریافتند بین رفتار تودهوار مدیران و ریسکپذیری، رابطۀ عکس وجود دارد. پژوهش نشان داد با افزایش تجربۀ مدیران، رفتار تودهوار بیشتری در آنها بروز میکند. با توجه به رابطۀ معکوس ریسکپذیری و رفتار تودهوار میتوان گفت یکی از دلایل کسب بازده بالاتر در مدیران کمتجربهتر تمایل به تودهواری کمتر، درجۀ ریسکگریزی کمتر و پذیرش ریسک بیشتر است. همچنین وجود رابطۀ معکوس بین تجربه و ریسکپذیری و رابطۀ مستقیم بین تجربه و رفتار تودهوار سبب می شود مدیران کمتجربهتر در مقایسه با همتایان باتجربهتر خود، رفتار تودهوار کمتر و ریسکپذیری بیشتری دارند. فونگ و همکاران (2004) با جمعآوری آمار معادلات روزانۀ شرکتهای سرمایهگذاری، رفتار تودهوار را از جنبۀ دیگری بررسی کردهاند. آنها عوامل متفاوتی را در نظر میگیرندکه در سطح رفتار تودهوار مشاهدهشده تأثیر میگذارند وچگونگی اثر آنها را به دست آوردهاند. نتایج جالب توجه این پژوهش نشان میدهد مدیران فعالتر (مخصوصاً در معادلات مربوط به فروش) سطح بالایی از رفتار تودهوار را نشان میدهند. همچنین این رفتار تودهوار با اندازه و نوع سهم مرتبط بوده و دربارۀ سهمهای کوچکتر، در حال رشد و متعلق به صنایع پررنگتر است. لین[12] (2012) در پژوهشی که بر انواع سرمایهگذاران انجام داد، به این نتیجه رسید که در سرمایهگذاران عجول، رابطۀ مستقیم بین رفتار تودهوار و پذیرش ریسک بالا وجود دارد. منخوف[13] و همکاران (2006) نشان دادند بین رفتار تودهوار مدیران سرمایهگذاری و ریسکپذیری، رابطۀ معکوس وجود دارد. او در این پژوهش نشان داد هزینههای مبادلاتی بالا سبب بروز رفتار تودهوار در میان مدیران میشود، در حالی که هزینههای مبادلاتی چنین روندی را به دنبال ندارند و این مدیران ریسکگریزتر هستند. هزینههای مبادلاتی بسیار پایین سبب میشود مدیران سرمایهگذاری اقداماتی را انجام دهند که از سرمایهگذاران با سرمایهگذاریهای کوچک متمایز شوند. دایاموند[14] (1991) در مقالهای که در مجلۀ اقتصاد سیاسی به چاپ رسید نتیجه گرفت که بین رفتار تودهوار و ریسکپذیری، رابطۀ عکس وجود دارد. گراهام[15] (1999) این ادعا را بر تحلیلگران سرمایهگذاری بررسی کرد و نتایجی مشابه پژوهشهای پیشین به دست آورد. هنگ[16] و همکاران (2000) بر تحلیلگران اوراق بهادار و هیرشلیفر و تاکر[17] (1992) بر مدیران در مطالعات تجربی خود بهشکل مشابهی، رابطۀ معکوس بین ریسکپذیری و رفتار تودهوار را تأیید کردند. درادامه الگوی مفهومی در قالب نمودار 2 نشان داده شده و به رابطۀ بین متغیرها و اثرگذاری آنها در یکدیگر اشاره میشود.
الگوی مفهومی و فرضیههای پژوهش
با توجه به مطالعه و بررسی روابط سازههای پژوهش، الگوی مفهومی ارائهشده را بهصورت نمودار 2 میتوان ترسیم کرد. در این الگو، متغیر ریسکپذیری، متغیر وابسته و رفتار تودهوار مدیران (پیروی از روند، نبود تلاشکاری، منابع اطلاعاتی استفادهشده، افق زمانی پیشبینی، استراتژیهای تصمیمگیری، اثر تورنومنت) متغیرهای مستقل در نظر گرفته شدهاند. این الگو نشاندهندۀ عواملی است که در ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری میتوانند تأثیرگذار باشند.
نمودار(2) الگوی مفهومی پژوهش
پژوهش حاضر، یک فرضیۀ اصلی و شش فرضیۀ فرعی بهشرح زیر دارد:
1- رفتار تودهوار بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است.
1-1- پیروی از روند بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است.
1-2- نبود تلاشکاری بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیر گذار است.
1-3- منابع اطلاعاتی استفادهشده بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیر گذار است.
1-4- افق زمانی پیشبینی بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیر گذار است.
1-5- استراتژیهای تصمیمگیری بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است.
1-6- اثر تورنومنت در ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است.
روش پژوهش
جامعۀ آماری در پژوهش حاضر شامل تمامی مدیران عامل و مدیران مرتبط با سرمایهگذاری در شرکتهای سرمایهگذاری پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران است. تعداد این شرکتها تا پایان سال ۱۳۹۲ تقریباً ۱۰۰ شرکت سرمایهگذاری است. اگر بهطور متوسط از هر شرکت ۴ مدیر در پرکردن پرسشنامه مشارکت کنند، جامعۀ آماری را ۴۰۰ نفر مدیر تشکیل میدهند. برای نمونهگیری از فرمول کوکران با جامعۀ محدود استفاده شد که حجم نمونۀ ۱۹۶ به دست آمده است.
که در آنn حجم نمونه، N حجم جامعۀ آماری، Z درصد خطای معیار ضریب اطمینان پذیرفتنی، d درجه اطمینان یا دقت احتمالی مطلوب، p نسبتی از جمعیت دارای صفت معین و q نسبتی از جمعیت بدون صفت معین است. الگوی پژوهش با استفاده از تکنیک الگوسازی معادلات ساختاری بررسی شده است. الگویابی معادلات ساختاری، تکنیک تحلیلی چند متغیری بسیار کلی و نیرومند از خانوادۀ رگرسیون چند متغیری است که به پژوهشگر امکان میدهد مجموعهای از معادلات رگرسیون را بهگونهای همزمان بیازماید. الگوسازی معادلات ساختاری بهلحاظ روششناسی، دقت بالایی دارد؛ زیرا با متغیرهای پنهان بهصورت سازههایی برخورد میکند که در سنجش آنها خطا وجود دارد و بهلحاظ کاربردی به واقعیت زندگی اجتماعی نزدیک میشود؛ زیرا در فضایی چندمتغیره امکان تحلیل دادهها را فراهم میآورد [32]. باید توجه داشت که در تکنیک الگوسازی معادله ساختاری اغلب به حجم نمونۀ بزرگتری نیاز است تا توان لازم برای برآوردهای باثبات از پارامترها و خطاهای استاندارد ایجاد شود [41]؛ اما تاکنون قانونی ثابت و کلی برای تعیین تعداد نمونۀ لازم برای استفاده از تکنیک الگوسازی معادلۀ ساختاری ارائه نشده است. بهدلیل محدودیت در اتخاذ این تعداد نمونه از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده شد که به کمبودن حجم نمونه حساس نیست [11]. روش جمعآوری اطلاعات در پژوهش از نوع پرسشنامه است. پرسشنامۀ استفادهشده شامل ۳۳ پرسش میشود که در قالب طیف لیکرت (5=کاملاً موافقم تا 1=کاملاً مخالفم) طراحی شده است. برای استانداردبودن پرسشنامه از پرسشنامههای مشابه در خارج از ایران مانند مطالعۀ منخوف و همکاران (2006) بر مدیران صندوقهای سرمایهگذاری آلمان و لوتجه (2009) الگوبرداری شده است. در جدول 1 تعداد پرسشهای هر متغیر با ذکر منبع آورده شده است.
جدول (1) ویژگیهای پرسشنامه
متغیرها |
بعدها |
تعداد پرسشها |
سنجهها |
منبع |
|
رفتار تودهوار |
پیروی از روند |
۲ |
1.پیروی از تصمیمهای سرمایهگذاران 2. پیروی از تصمیمهای سایر مدیران |
(شمس و همکاران 2011) |
|
میزان تلاش کاری |
۳ |
1.پاداش 2.ارتقای مقام 3 .نقش استراتژی شرکت |
لوج (2008) |
||
منابع اطلاعاتی استفادهشده |
۲ |
1.استفاده از همکاران 2. استفاده از دیگر بازیگران بازار |
لوج (2009) |
||
افق زمانی پیشبینی |
۱ |
1.بلند مدت یا کوتاه مدت |
(لوج 2009) |
||
استراتژیهای تصمیمگیری |
۲ |
1. استفاده از استراتژی مومنتوم 2. استفاده از استراتژی متفاوت مانند معکوس و ... |
گرینبلت و همکاران (1995)) |
||
اثر تونومنت |
۲ |
1.تغییر روند عملکرد با توجه به پایان دورۀ ارزشیابی عملکرد 2. تغییر سطح ریسکپذیری با توجه به پایان دورۀ ارزشیابی عملکرد
|
لوج (2004) |
||
ادامه جدول (1) ویژگیهای پرسشنامه |
|||||
متغیرها |
بعدها |
تعداد پرسشها |
سنجهها |
منبع |
|
ریسکپذیری |
- |
۲۱ |
1.تمایل به گرفتن پستهای جدید 2.کار در محیط قابل پیشبینی 3.انجام کار تکراری 4.تمایل به اجرای رویههای مصوب 5.تصمیمگیری پس از اطلاع از تمام جوانب 6. ناراحتی با رویههای جدید غیرمصوب 7.میزان علاقمندی به موقعیت زیانده تا تغییر نامطمئن 8 .انجام تغییرات با گامهای کوچک 9. بیعلاقگی به بیان ایدۀ تغییر 10. نگرانی دربارۀ تأثیر در دیگران 11.علاقه به کسب تجربه 12. نیاز به هیجان 13. احساس راحتی از قبول پروژههای جدید 14. میزان ریسکپذیری نزدیکترین دوستان 15. نگرانی از بیان مطلب درست در مقابل رئیس |
(مقیمی، ۱۳۸۹) |
|
یافتهها
ویژگیهای جمعیتشناختی حجم نمونۀ انتخابشده بهصورت جدول 2 است.
جدول (2) نتایج توصیفی متغیرهای جمعیتشناختی (حجم نمونه- 196)
ردیف |
|
|
فراوانی |
درصد |
1 |
جنسیت |
مرد |
188 |
96% |
زن |
8 |
4% |
||
2 |
سن |
کمتر از 30 |
7 |
4% |
30 تا 40 |
36 |
18% |
||
40 تا 50 |
68 |
35% |
||
بیشتر از 50 سال |
85 |
43% |
||
3 |
تحصیلات |
دیپلم و پایین تر |
6 |
3% |
لیسانس |
65 |
33% |
||
فوق لیسانس |
113 |
58% |
||
دکتری |
12 |
6% |
چنانچه دادهها، توزیع نرمال داشته باشند، از روش الگوسازی معادلۀ ساختاری به روش کوواریانس محور میتوان استفاده کرد. این روش با استفاده از نرمافزارهایی مانند لیزرل و ایموس انجام میشود و اگر دادهها، توزیع نرمال نداشته نباشند، از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده میشود. این روش به توزیع دادهها حساسیت ندارد [32]؛ بنابراین نرمالبودن هر یک از عاملها در قالب جدول 3 به روش کولموگروف – اسمیرنوف و شاپیرو- ویلک بررسی میشود.
H0 = دادهها نرمال هستند (دادهها از جامعۀ نرمال آمدهاند)
H1= دادهها نرمال نیستند (دادهها از جامعۀ نرمال نیامدهاند) [1].
جدول (3) نتایج آزمونهای کلموگروف-اسمیرنف و شاپیرو ویلک برای متغیرهای پژوهش
متغیرهای پژوهش |
آزمون کولموگروف-اسمیرنف |
آزمون شاپیرو ویلک |
نتیجۀ فرضیه |
رفتار تودهوار |
0/000 |
0/001 |
نرمال نیست |
پیروی از روند |
0/001 |
0/001 |
نرمال نیست |
نبود تلاشکاری |
0/000 |
0/000 |
نرمال نیست |
منابع اطلاعاتی استفادهشده |
0/005 |
0/000 |
نرمال نیست |
افق زمانی پیشبینی |
0/007 |
0/003 |
نرمال نیست |
استراتژیهای تصمیمگیری |
0/002 |
0/0024 |
نرمال نیست |
اثر تورنومنت |
0/000 |
0/001 |
نرمال نیست |
ریسکپذیری |
0/003 |
0/000 |
نرمال نیست |
از آنجایی که سطح معناداری در تمامی شاخصها (یا همان پرسشهای پرسشنامه) کمتر از 5 در صداست، میتوان گفت در سطح اطمینان 95 درصد توزیع هیچ یک از شاخصها نرمال نیست. پس با توجه به مطالب گفتهشده هم بهدلیل نبودن توزیع نرمال و هم بهدلیل حجم کم نمونه از تکنیک الگوسازی معادلۀ ساختاری مبتنی بر کواریانس میتوان استفاده کرد؛ بنابراین از تکنیک الگوسازی معادلۀ ساختاری مبتنی بر حداقل مربعات جزئی(PLS) استفاده میشود. این تکنیک با استفاده از نرمافزار SmartPls انجام شده است. برای سنجش روایی پرسشنامه، نظر تعدادی از استادان مدیریت و مدیران شرکتهای سرمایهگذاری بررسی و در پرسشنامه اعمال شد و بدینترتیب روایی صوری- محتوایی پرسشنامه تأیید شد. علاوه بر آن روایی پرسشنامه با تحلیل عاملی تأییدی انجام شده است. بارهای عاملی به همبستگی یک متغیر با یک عامل اشاره دارند [26]. چنانچه این همبستگیها بیش از 6/0 باشند ( بدون توجه به علامت منفی و مثبت آنها) بارهای عاملی بالا و چنانچه بیشتر از 3/0 باشند بارهای عاملی بهطور نسبی بالا در نظر گرفته میشوند و بارهای کمتر از 3/0 را میتوان نادیده گرفت [26]. دامنۀ بارهای استاندارد بین 1+ تا 1- نوسان دارد. همچنین تاباکنیک و فیدل حداقل بار عاملی لازم برای یک متغیر یا گویه را برابر 32 درصد میدانند که معادل پوشش همزمان تقریباً 10 درصد از واریانس آن عامل در کنار سایر متغیرها است [29]. با توجه به نتایج، بارهای عاملی تمامی گویههای پژوهش معنادار و بزرگتر از 3/0 بود که با استناد به معیار فوق میتوان گفت پرسشنامه، روایی به نسبت بالایی دارد.
جدول (4) تحلیل عاملی تأییدی گویهها
متغیرهای پژوهش |
میانگین بار عاملی گویهها |
رفتار تودهوار |
0/653 |
پیروی از روند |
0/703 |
نبود تلاشکاری |
0/572 |
منابع اطلاعاتی استفادهشده |
0/654 |
افق زمانی پیشبینی |
0/709 |
استراتژیهای تصمیمگیری |
0/686 |
اثر تورنومنت |
0/636 |
ریسکپذیری |
0/573 |
برای سنجش پایایی یک نمونۀ اولیه شامل 50 پرسشنامه توزیع شد و با استفاده از نرمافزارspss میزان پایایی به روش ضریب آلفایکرونباخ محاسبه شد. همانگونه که در جدول 5 مشاهده میشود و با توجه به اینکه برای پژوهشهای علوم انسانی ضریب آلفای بالاتر از 7/0 پذیرفتنی است، پایایی پرسشنامۀ مذکور را میتوان مناسب ارزیابیکرد.
جدول (5) برآورد پایایی براساس ضریب آلفای کرونباخ
متغیرهای پژوهش |
مقدار ضریب آلفایکرونباخ (CA) |
رفتار تودهوار |
0/718 |
پیروی از روند |
0/744 |
نبود تلاشکاری |
0/726 |
منابع اطلاعاتی استفادهشده |
0/716 |
افق زمانی پیشبینی |
0/733 |
استراتژیهای تصمیمگیری |
0/753 |
اثر تورنومنت |
0/774 |
ریسکپذیری |
0/775 |
براساس پیشنهاد هالاند (1990) الگویابی PLS در دو مرحله انجام می شود. اولین مرحله، الگوی اندازهگیری با تحلیلهای روایی و پایایی و تحلیل عاملی تأییدی بررسی میشود؛ به عبارت دیگر، یک الگوی اندازهگیری هم باید گویههایی داشته باشد که آن مفهومی را بسنجد که باید بسنجد و هم اینکه گویههای مربوط در سنجش مفاهیم مربوط، سازگاری درونی مناسب داشته باشد و در دومین مرحله، الگوی ساختاری با برآورد مسیر بین متغیرها و تعیین شاخصهای برازش الگو بررسی می شود [46]. برای دستیابی به اعتبار همگرا و میزان همبستگی، آزمونهای پایای مرکب [18]و میانگین واریانس اقتباسشده[19] ارزیابی شد. پایای مرکب بالای 7/0 همراه با میانگین واریانس حداقل 5/0 دو شرط لازم برای اعتبار همگرا و همبستگی یک سازه هستند [40]. همانگونه که در جدول 6 نشان داده شده است، پایایی مرکب و میانگین واریانس در بازه پذیرفتنی قرار داشتند که اعتبار همگرایی بالایی را نشان میدهند. در الگوسازی مسیریPLS یک معیار کلی برای نیکویی برازش با تننهاوس و همکاران پیشنهاد شده است. این شاخص هر دو الگوی اندازهگیری و ساختاری را مدّنظر قرار میدهد و بهصورت معیاری برایپیشبینی عملکرد کلی الگو بهکار میرود. حدود این شاخص بین صفر و یک است؛ بنابراین شاخص نیکویی برازش الگو(GOF[20])، سازش بین کیفیت الگوی ساختاری و الگوی اندازهگیریشده را نشان میدهد و برابر است با:
که در آن نشانۀ میانگین مقادیر اشتراکی هر سازه مرتبۀ اول است و نیز مقدار میانگین مقادیر مجذور همبستگی سازههای درونزای الگو است.بالابودن شاخص مقدار GOF از 5/0 برازش الگو را نشان میدهد. پس از محاسبات مقدار GOF، 41/0 به دست آمده است که با توجه به سه مقدار 01/0، 25/0 و 36/0 بهعنوان مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF، حاصلشدن این مقادیر نشاندهندۀ برازش کلی قوی الگو است [29]. شکل1 الگوی کلی معادلات ساختاری که شامل ضرایب مسیر (Reg) و معناداری ضرایب (P) به تصویر کشیده شده است. بار عاملی برخی از متغیرهای آشکار با متغیرهای پنهان کمتر از 3/0 است ( q18 و q19 و q21) که بارهای کمتر از 3/0 را میتوان نادیده گرفت [26]. پس از حذف سه متغیر آشکار مدّنظر، برآورد استاندارد الگوی اصلاحشده مطابق شکل 1 آورده شده است.
جدول (6) بررسی الگوی اندازهگیری
متغیرهای پژوهش |
میانگین واریانس اقتباسشده (AVE) |
پایایی مرکب |
؟ |
پیروی از روند |
0/513 |
0/847 |
0/362 |
نبود تلاش کاری |
0/511 |
0/947 |
0/366 |
منابع اطلاعاتی استفادهشده |
0/511 |
0/853 |
0/441 |
افق زمانی پیشبینی |
0/526 |
0/814 |
0/329 |
استراتژیهای تصمیمگیری |
0/501 |
0/784 |
0/543 |
اثر تورنومنت |
0/625 |
0/794 |
0/215 |
ریسکپذیری |
0/507 |
0/887 |
0/560 |
شکل (1) الگوی اصلاحشدۀ معادلات ساختاری پژوهش
در جدول 7 نتایج حاصل از آزمون فرضیههای پژوهش حاضر در قالب ضرایب مسیر همراه باسطح معنادارینشان داده شده است. از آنجا که در این پژوهش سطح اطمینان 95 درصد در نظر گرفته شده است؛ برای آزمون فرضیهها اگر معناداری کمتر از 5 درصد باشد،مسیر و ضریب مسیر مدّنظر معنادار است و فرضیۀ مربوط تأیید میشود، در غیر این صورت فرضیه رد میشود. همچنین اگر علامت ضریب مسیر بین متغیرهای فوق مثبت باشد، میتوان گفت جهت تغییرات بین دو متغیر همجهت و از نوع مستقیم است؛ اما اگر علامت ضریب مسیر بین متغیرها منفی باشد، میتوان نتیجه گرفت جهت تغییرات بین دو متغیر غیر همجهت و از نوع غیرمستقیماست.
جدول (7) آزمون فرضیههای پژوهش
ردیف |
فرضیهها |
ضریب مسیر (Reg) |
عدد معناداری (P ) |
نتیجه |
1 |
فرضیۀ اصلی |
-0/622 |
7/091 |
تأیید و معکوس |
رفتار تودهوار بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است. |
||||
2 |
فرضیههای فرعی |
-0/235 |
2/097 |
تأیید و معکوس |
پیروی از روند بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است. |
||||
3 |
نبود تلاش کاری بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است. |
-0/266 |
2/354 |
تأیید و معکوس |
4 |
منابع اطلاعاتی استفادهشده بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است. |
-0/279 |
2/632 |
رد و معکوس |
5 |
افق زمانی پیشبینی بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است. |
-0/241 |
0/520 |
تأیید و معکوس |
6 |
استراتژیهای تصمیمگیری بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است. |
-0/069 |
1/981 |
تأیید و معکوس |
7 |
اثر تورنومنت بر ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری تأثیرگذار است. |
-0/064 |
0/413 |
رد و معکوس |
نتیجهگیری و پیشنهادها
این پژوهش برای بررسی تأثیر رفتار تودهوار در ریسکپذیری مدیران شرکتهای سرمایهگذاری انجام شده است و مدیران 100 شرکت سرمایه گذاری در انجام آن مشارکت داشتهاند. نتایج حاصل از پژوهش، با بررسی فرضیهها نشان داد رفتار تودهوار با ریسکپذیری مدیران، رابطهای معکوس دارد؛ به عبارت دیگر، با افزایش رفتار تودهوار در بین مدیران و بهتبع آن تقلید و تأثیرپذیری از یکدیگر، ریسکپذیری آنها در سیاستهای شرکت رو به کاهش میرود؛ بنابراین اثبات فرضیۀ اصلی نشان داد بین رفتار توده وار و ریسکپذیری، رابطهای معکوس و معنادار برقرار است. با توجه به نتایج پژوهش و فرضیههای تأییدشده، پیشنهادهایی ارائه میشود که مدیران بازار سرمایه و سیاستگذاران این حوزه با بهره گیری از آنها ضمن سوقدادن شرکت به سمت بازده بهتر، وضعیت بازار سرمایه را نیز از روزمرگی میتوانند خارج کنند. گفتنی است نتایج بهدستآمده از پژوهش با دستاودهای مطالعاتی منخوف[21] و همکاران (2006)، لین[22](2012)، دایاموند[23] (1991)، گراهام[24](1999) و شمس لیالستانی و همکاران (۱۳۸۹) در یک راستا بوده است. مدیران شرکتهای سرمایهگذاری دراثر کمتوجهی به استراتژیهای تصمیمگیری، نداشتن تلاشکاری و پیروی از دیگران نمیتوانند ریسکپذیری متناسب با بازده ایدئال داشته باشند. رابطۀ معکوس ریسکپذیری با استراتژیهای تصمیمگیری، نداشتن تلاشکاری و پیروی از دیگران در مقاله منخوف و همکاران (2006) نیز اثبات شده است. مطالعۀ آنها بر مدیران صندوقهای مشترک سرمایهگذاری در آلمان انجام شده است. افق زمانی پیشبینی، یکی از متغیرهای اصلی مطالعۀ لین (2012) بود و مشابۀ پژوهش حاضر نشان داد با نزدیکی بیش از پیش به افق زمان پیشبینی، بازیگران بازار سرمایه از منطق دور میشوند، سطح پذیرش ریسک را کاهش میدهند و تبعیت از یکدیگر را ترجیح میدهند.
در انتها با مجموع فرضیههای موجود پیشنهاد میشود در گام اول مدیران شرکتهای سرمایهگذاری به پیشنهادها و عقاید مختلف در زمینه سرمایهگذاری و عملکرد سبد سرمایهگذاری اهمیت ویژهای بدهند؛ به عبارت دیگر، قسمت پژوهش و توسعه و حمایت از افکار و نوآوری در این زمینه را در اولویت قرار دهند تا با افزایش منطقی میزان ریسکپذیری خود به درجات بالاتری از ریسکپذیری بتوانند برسند و تقلید کورکورانه از سرمایهگذاران و مدیران را مبنای تصمیمگیری خود قرار ندهند. در گام دوم باید مدیران را از راههای مختلف ازجمله افزایش ساعتکاری، افزایش فعالیت و به کمک مشوقهایی از جمله ارتقای شغلی، پاداش ویژه و ... از سستی خارج کرده، تمایل به جاهطلبی و ایجاد اعتماد به نفس را در آنها تقویت کنند تا به دنبال دستیابی به سطوح بالاتر باشند و احساس برتری نسبت به سایر مدیران را داشته باشند؛ به عبارت دیگر، به جای تقلید و الگوبرداری به سطحی از اعتماد به نفس برسند که با افزایش میزان کاری و ایدههای جدید به پاداش بالاتر، سطح شغلی بهتر، رساندن شرکت به بازده بیشتر و درنهایت ایجاد رضایت بالاتر مدیران بالادستی و بهبود عملکرد خود و سبد سرمایه گذاری بتوانند دست یابند و در ازای پذیرش ریسک، بازده منطقی را برای شرکت ایجاد کنند. در گام سوم به مدیران پیشنهاد میشود به منابع اطلاعاتی خود توسعه بخشند و تنها مبنای آنها مدیران، سرمایهگذاران و بحث و گفتگو با سایر بازیگران این حوزه نباشد؛ به عبارت دیگر، تنها به تحلیل تکنیکال و روند تاریخی گذشته در بورس توجه نداشته باشند و با تیم پژوهش خود بتوانند شناخته شوند که منبع اطلاعاتی است که درنتیجه، دیگر مدیران نیازمند الگوبرداری میشوند. تحلیل فاندامنتال باعث دوری مدیر از رفتار تودهوار خواهد شد و خود بهصورت یک رانت اطلاعاتی میتواند مطرح شود. پذیرش ریسک در مدیران با اعتماد به نفس و بهرهمند از تحلیل فاندامنتال به مراتب از دیگر مدیران بالاتر است. در گام چهارم به مدیران پیشنهاد میشود برای ارزیابی عملکرد، افق زمانی پیشبینی را کوتاهمدت انتخاب نکنند و برای نیل به اهداف، استراتژیهای در دسترس و آسان را در نظر نگیرند؛ به عبارت دیگر، نباید برای مدیران بهدلیل اهرم زمان، تکرار مکررات و تحلیل تکنیکال گزینۀ پذیرفتنی باشد. ترس از ارزیابی عملکرد بهدلیل افق زمانی پیشبینی و همچنین ازدستدادن جایگاه و منزلت اجتماعی مدیر، آنها را به سمت اینگونه علائم رفتار تودهوار و تقلید از رفتاری ثابت هدایت کند؛ بنابراین پیشنهاد میشود افق زمانی پیشبینی بلندمدت انتخاب شود و ارزیابی عملکرد مدیر بنا بر استراتژیهای در راستای اهداف در گذر زمانی بلندتر دیده شود. همچنین پیشنهاد میشود مدیران به استفاده از تحلیلهای بنیادین تشویق شوند و فرصت خطا به آنها بهدلیل اتخاذ استراتژیهای جدید برای بهبود عملکرد مدیر و سازمان داده شود؛ به عبارت دیگر، ارزیابی عملکرد و مدتزمان کوتاه باعث ترسوشدن مدیران و انتخاب آسانترین استراتژی از سوی آنها نشود. در گام پنجم، پیشنهاد میشود مدیران، شانس انتخاب تمامی استراتژیها را برای خود قائل شوند. هر مدیر باید بنابر اقتضای بازار، رقیبان، سهامداران و سرمایهگذاران و با درنظرگرفتن تمامی جوانب، استراتژی متفاوتی اتخاذ کند؛ به عبارت دیگر، بهرهمندی مدیران شرکتها از تمامی استراتژیهای تصمیمگیری امری ضروری است. تنها استراتژی مومنتوم که بر مبنای تحلیل تکنیکال است، جوابگوی نیاز شرکتها نیست. استراتژیهایی نظیر استراتژی معکوس، خرید و نگهداری و ... بنابر موقعیت بازار باید جزء اولویتهای استراتژیک یک مدیر باشد. انتخاب در جهت معکوس تمامی سرمایهگذاران یا خرید سهامی ارزنده و فروش در زمان مقتضی از دیگر پیشنهادهایی است که به مدیران داده می شود تا به دلایل احتیاطی تنها گزینۀ خود را استراتژی شتاب انتخاب نکنند. در گام ششم پیشنهاد میشود اهرم فشاری مانند اثر تورنومنت از روی مدیران برداشته شود و به مدیران این اطمینان داده شود که تنها مبنای قضاوت دربارۀ آنها آخر دورۀ ارزشیابی نیست؛ به عبارت دیگر، استراتژیهای اتخاذشده، تحلیلهای بنیادین و نقشۀ راه در اولویت ارزیابی عملکرد مدیران هستند. این رویکرد موجب میشود ضمن برآورد مرحلهای اهداف، از اتخاذ تصمیمهای آنی و بیتدبیر جلوگیری شود. با چنین شیوهای، مدیر خود را در قید اثر تورنومنت نمیداند و در نزدیکی دورۀ ارزشیابی به تحلیل روند تاریخی رو نمیآورد. پیشنهاد میشود مشوقهایی در طول دوره در ازای شیوههای نوآورانه، پژوهش و توسعه و بهرهگیری از استراتژیهای مختلف و تحلیلهای فاندامنتال به مدیران اعطا شود و در طول مسیر حمایت شوند تا نسبت به انتهای دوره به سمت اتخاذ اینگونه رفتارها حرکت نکنند. درنهایت پیشنهاد میشود مدیران شرکتهای سرمایهگذاری با افزایش تلاشکاری و برای افزایش رضایت سهامداران برای افزایش بازده سبد سرمایهگذاری آنها، رویکردی به دور از پیروی از روند سایر سرمایهگذاران اتخاذ کنند؛ به عبارت دیگر، به جای مبنا قراردادن تحلیل تکنیکال و استراتژی مطلق مومنتوم، تمامی استراتژیها از جمله خرید و نگهداری و معکوس را به کار بگیرند، در سیاستهای خود بازنگری کنند و در تصمیمگیریها، جایگاهی ویژه برای تحلیل فاندامنتال یا بنیادین قائل شوند و تنها مبنای تصمیمهای خود را منابع اطلاعاتی دردسترس قرار ندهند، خود را از قید و بند اثر تورنومنت و افق زمانی کوتاهمدت رها کنند که ازجمله عوامل اثرگذار در شکل گیری رفتار تودهوار است، زمان کوتاه برای اهداف خود در نظر نگیرند و سررسیدن موعد زمان ارزشیابی عملکرد و سبد سرمایهگذاری تحت مدیریت آنها، موجب اتخاذ تصمیمهای احساسی نشود و با استراتژیهای بلندمدت و بهرهگیری از تحلیل فاندامنتال بر مبنای پژوهش و توسعه و فناوری به سمت تنوع بخشیدن به استراتژیهای خود بر مبنای زمان و افزایش قدرت رهبری خود در برابر رقبا باشند و تسلیم محض تصمیم دیگر مدیران و سرمایهگذاران و روند تاریخی سهام نشوند. پیگیری این شیوۀ رفتار موجب رهایی مدیران از رفتارهای تودهوار و پیروی کورکورانه شوند و با پذیرش معقول ریسک و با بهرهگیری از تنوع استراتژی اشارهشده، تحلیل فاندامنتال و با کمک مشوقهای در نظرگرفتهشده، گسترش منابع اطلاعاتی و افزایش تلاشکاری به پذیرش ریسک بالاتر در راستای افزایش بازده اقدام کنند. این رویکرد ضمن بالابردن بازده سبد سرمایهگذاری، ارتقای جایگاه شرکت، بهبود عملکرد مدیر موجب رضایت مدیران ارشد و صاحبان سهام خواهد شد.
[1] Certainty
[2] Risk
[4] Ambiguity
[5] March & Shapira,1987
[6] Nohria & Choshal
[7] Pattillo & Soderbom
[8] Wermers
[10] GUTh
[11] Altimatum Game
[12] Lin
[13] Menkhoff
[14] Diamond
[15] Graham
[16] Hong
[17] Hirshleifer , Anjan
[18] Composite Reliability
[19] Average Variance Extracted (AVE)
[20] Goodness of Fit
[21] Menkhoff
[22] Lin
[23] Diamond
[24] Graham