نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد، گروه حسابداری، دانشکدۀ مدیریت و اقتصاد، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
2 دانشیار، گروه حسابداری، دانشکدۀ مدیریت و اقتصاد، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
3 استادیار، گروه حسابداری، دانشکده اقتصاد، مدیریت، و علوم اداری، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The aim of this study was to explore the impact of corporate governance on the link between tax avoidance and managerial empire building. According to the theory of managers' personal considerations, managers may not always prioritize decisions that benefit shareholders, but rather focus on maximizing their own interests. The existing literature suggests that managerial aspirations for power can be heightened through corporate tax avoidance activities. Tax avoidance and corporate governance are identified as influential factors in the formation of managerial empires. To test the hypotheses, a sample of 119 companies listed on the Tehran Stock Exchange between 2015 and 2021 was selected. A multivariable regression model was employed in this study using the composite data method. The findings indicated that tax avoidance did not significantly contribute to the formation of managerial empires and corporate governance did not mediate the impact of tax avoidance on managerial empire building. Consequently, managers may refrain from tax avoidance and pursue alternative strategies for power acquisition in order to avoid negative perceptions. It is also noted that corporate governance guidelines were not fully implemented in the companies under study.
Keywords: Managerial Empire Building, Tax Avoidance, Corporate Governance.
Introduction
Enhancing available funds through tax avoidance can either generate wealth for shareholders or exacerbate agency issues (Hanlon & Heitzman, 2010). By avoiding taxes, the company retains more income, thereby potentially increasing stock value (Wilson, 2009; Shams et al., 2022). Tax strategies resemble investment decisions that generate economic resources for the company through tax avoidance (Francis et al., 2014). However, high levels of tax avoidance can prompt managers to undertake costly activities to conceal tax avoidance, diminishing financial statement transparency and leading to opportunistic behavior (Desai & Dharmapala, 2007). Separation of management from ownership results in conflicting interests and representation issues with different stakeholder groups seeking to maximize their conflicting interests. Corporate governance mechanisms are designed to reconcile these conflicting interests (Mashayekhi & Seyyedi, 2015). Consequently, companies are motivated to establish and uphold corporate governance mechanisms to minimize costs. This study aimed to investigate whether managers employing tax avoidance strategies allocate company resources to build their business empires and the role corporate governance mechanisms play in either facilitating or impeding this process.
Materials & Methods
To test the hypotheses, a sample of 119 companies listed on the Tehran Stock Exchange between 2016 and 2021 was selected. The panel data model with fixed effects was deemed suitable for the research models based on Chow and Hausman tests and panel regression models with Generalized Least Squares (GLS) were employed.
Research Findings
The results indicated that tax avoidance did not have a significant relationship with the formation of managers' empires. Consequently, the managers might refrain from tax avoidance or opt for alternative strategies for empire building in order to avoid negative perceptions. Furthermore, corporate governance was found to have no impact on the relationship between tax avoidance and empire building by the managers. It could not be concluded that corporate governance mechanisms mitigated the impact of tax avoidance on the managers' empire building. Conversely, weaknesses in corporate governance increased the likelihood of tax avoidance and the formation of the managers' empires. In other words, in companies with weak governance and inadequate supervisory mechanisms, the executives wielded greater power and engaged in more tax avoidance to build empires.
Discussion of Results & Conclusion
Managers are sufficiently incentivized to utilize company resources for their own commercial gain, aiming to fulfill their desires for higher rewards and attainment of position, power, and prestige, essentially building a managerial empire. This study examined the influence of corporate governance on the relationship between tax avoidance and empire building by managers.
According to the findings, the managers did not resort to tax avoidance as a means to build their empires. This outcome could be attributed to the circumstances surrounding the companies; tax avoidance measures elicited a negative response from the market and other stakeholders toward company managers, tarnishing their reputation. Consequently, managers refrained from tax avoidance and pursued alternative strategies for power acquisition in order to avert this negative perception.
Furthermore, the research indicated that corporate governance did not impact the adoption of a tax avoidance strategy for empire building by managers. Therefore, it could not be concluded that corporate governance mechanisms mitigated the influence of tax avoidance on the construction of managers' empires. Conversely, deficiencies in corporate governance increased the likelihood of tax avoidance and establishment of the managers' empires. In other words, in companies with weak governance and inadequate supervisory mechanisms, the executives wielded greater power and engaged in more tax avoidance to build empires. One possible reason for rejecting this hypothesis could be related to CEO-related criteria where the interests of the CEO might not align with those of the shareholders. Instead of effectively monitoring tax avoidance behaviors, they might align with the executives and seek to build empires and increase their own interests.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
اجتناب از پرداخت مالیات وجوه در دسترس را افزایش میدهد. این امر باعث ایجاد ثروت برای سهامداران یا تشدید مشکلات نمایندگی میشود (Hanlon & Heitzman, 2010). از منظر شرکتها، مالیات بر درآمد، هزینه است (Wolk et al., 2017). اجتناب از مالیات، انتقال ثروت به دولت را کاهش میدهد؛ از این رو، شرکت منافع بیشتری را برای خود حفظ میکند و ارزش سهام را افزایش میدهد (Wilson, 2009; Shams et al., 2022). سیاستهای مالیاتی، مشابه تصمیمهای سرمایهگذاری است که از طریق اجتناب از مالیات برای شرکت منابع اقتصادی ایجاد میکند (Francis et al., 2014)؛ با این حال، اجتناب مالیاتی[1] موجب ترغیب مدیران در شرکتهای با سطوح بالای اجتناب مالیاتی به فعالیتهای پرهزینه برای پنهان کردن اجتناب مالیاتی و کاهش شفافیت صورتهای مالی بهمنظور دستیابی کمهزینهتر به منافع میشود که میتوان آن را رفتاری فرصتطلبانه تلقی کرد (Desai & Dharmapala. 2007). تفکیک مدیریت از مالکیت و در پی آن، بروز تضاد منافع و مشکلات نمایندگی از یکسو و اجتماع منافع گروههای مختلف ذینفعان شرکت در قراردادها از سوی دیگر موجب شد، هر گروهی بهدنبال حداکثرسازی منافع خود باشد؛ منافعی که گاه باهم متعارض هستند. سازوکارهای راهبری شرکتی برای برقراری تعادل میان گروههای مختلف ذینفعان طراحی شده است (Mashaykhi, B., & Seyyedi, 2015)؛ بنابراین شرکتها بهمنظور صرفهجویی در هزینهها انگیزۀ کافی برای طراحی، اجرا و حفظ سازوکارهای راهبری شرکتی خواهند داشت.
پژوهش حاضر به چند دلیل اهمیت دارد و به ادبیات موجود کمک میکند؛ اول، در مطالعات قبلی کمتر به پیامدهای اجتناب مالیاتی توجه شده است؛ ازجمله اینکه آیا استراتژیهای اجتناب مالیاتی زمینۀ کسب منافع شخصی را توسط مدیران فراهم میکند و اثر اجتناب مالیاتی بر تمایل مدیران بهمنظور انجام اقداماتی برای تشکیل امپراتوری[2] برای خود چگونه است. در این پژوهش معیاری ترکیبی برای شناسایی تشکیل امپراتوری توسط مدیران با استفاده از چهار سنجه ایجاد شده است تا پدیدۀ تشکیل امپراتوری را به تصویر بکشد و روشن کند که آیا اجتناب مالیاتی شرکت با این شکل از فرصتطلبی مدیریت رابطه دارد یا خیر؛ دوم، اجتناب مالیاتی شرکت، ایجاد امپراتوری با قدرت مکانیزمهای نظارتی قوی تعدیل میشود؛ سوم، یافتههای این مطالعه شواهدی دربارۀ انگیزههای مشارکت مدیران در تدوین و اجرای استراتژیهای اجتناب از مالیات ارائه میدهد؛ در حالی که تلاشهای شرکتها برای کاهش پرداختهای مالیاتی تأثیر مستقیمی بر درآمدهای دولت و پیامدهای بعدی برای ذینفعان مختلف جامعه دارد. ایجاد امپراتوریهای تجاری از طریق اجتناب مالیاتی بهعنوان انحراف منابع ذینفعان بهسمت منافع شخصی مدیران دانسته میشود؛ بنابراین یافتههای این مطالعه برای سهامداران، تنظیمکنندگان قوانین و مقررات و سایر ذینفعان شرکتها مفید است.
دربارۀ انگیزههای شرکتها برای ورود به فعالیتهایی نظیر برنامهریزی متهورانۀ مالیاتی و اجتناب از مالیات ناشناخته باقی مانده است. این خلأ در رابطه با پیامدهای تئوری نمایندگی در فعالیتهای اجتناب مالیاتی شرکت مشهود است. زمانی که تعارض نمایندگی بین سرمایهگذاران و مدیران وجود دارد، مطالعات بیشتر دربارۀ مدیریت مالیات ضروری است؛ بنابراین پژوهش حاضر بررسی میکند که آیا مدیران دارای استراتژیهای اجتناب مالیاتی منابع شرکت را برای تشکیل امپراتوری تجاری خود صرف میکنند و سازوکارهای راهبری شرکتی چه نقشی در ایجاد این امپراتوری دارند. آیا تشکیل آن را تضعیف میکند.
مبانی نظری
اجتناب مالیاتی تلاش برای کاهش مالیاتهای پرداختی است. اجتناب از مالیات، استفاده از خلأهای قانونی در قوانین مالیاتی بهمنظور کاهش مالیات است (Hanlon & Heitzman, 2010; Hutchens et al., 2024). براساس نظریۀ نمایندگی، مدیران اغلب اهداف خود را با هزینۀ سهامداران دنبال میکنند. آنها مایل هستند، امپراتوری شرکتی تشکیل دهند که به ضرر سرمایهگذاران و نفع خودشان است؛ برای مثال، مدیران اقدام به سرمایهگذاری در سهام شرکتهایی میکنند که بازدۀ چندانی برای سهامداران ندارد؛ ولی باعث افزایش نفوذ و قدرت آنها و درنهایت، تشکیل امپراتوری آنها میشود. به این ترتیب، مدیرانی که قصد تشکیل یک امپراتوری دارند، کسبوکارهای زیانآور را فقط برای حداکثرسازی منافع خود حفظ میکنند (Armstrong et al., 2015).
پژوهشهای انجامشده دربارۀ انگیزههای اجتناب مالیاتی نشاندهندۀ آن است که قدرتطلبی مدیریتی میتواند از طریق فعالیتهای اجتناب مالیاتی شرکتها تشدید شود و سیستم مالیاتی ناکارآمد به مدیران اجازه میدهد تا رانتخواهی را با ایجاد هزینه برای دولت از طریق پرداخت مالیات کمتر، افزایش دهند. فرصتطلبی مدیریت از طریق فعالیتهای اجتناب مالیاتی همانند دستکاری سود و انحراف منابع برای استفادۀ شخصی مدیران تسهیل میشود (Desai & Dharmapala, 2006, 2009; Desai et al., 2007; Rego & Wilson, 2012 ). انگیزههای اجتناب مالیاتی شرکتها با افزایش سطح مالکیت نهادی فعال و توانایی مدیرعامل شرکت بیشتر میشود (Zolotoy et al., 2020). براساس نظریۀ نمایندگی، مدیران انگیزه دارند، از منابع شرکتی برای منفعتطلبیهای تجاری در راستای منافع شخصی خود مانند دستیابی به پاداش بیشتر و ارضای تمایل خود برای موقعیت، قدرت و اعتبار و بهعبارتی، تشکیل امپراتوری مدیریتی[3] استفاده کنند (Hope & Thomas, 2008). مدیران سودجو از طریق جداسازی مالکیت از کنترل فرصت بیشتری دارند تا بهجای افزایش ثروت سهامداران، منافع خود را از طریق شیوههای اجتناب مالیاتی تأمین کنند؛ بنابراین بین اجتناب مالیاتی و تشکیل امپراتوری مدیریت رابطۀ مثبت وجود دارد (Shams et al., 2022). اتوود و لولن نشان دادند که مدیران شرکتهای دارای سپَر مالیاتی با حمایت ضعیف از سرمایهگذار صرفهجوییهای مالیاتی را بهسمت سرمایهگذاری بیشازحد و هزینههای تحقیق و توسعۀ بیشازحد منحرف میکنند که باعث صرفهجوییهای مالیاتی شرکتها برای قدرتطلبی و درنهایت، تشکیل امپراتوری توسط مدیران میشود (Atwood & Lewellen, 2019)؛ بنابراین پیشبینی میشود، اجتناب مالیاتی تشکیل امپراتوری توسط مدیران را افزایش دهد؛ از این رو، فرضیۀ اول تدوین میشود:
فرضیۀ اول: اجتناب مالیاتی بر تشکیل امپراتوری توسط مدیران تأثیر مثبت دارد.
براساس دیدگاه دسای و دارماپالا، تفکیک مالکیت از مدیریت و راهبری شرکت به اخذ تصمیمات مالیاتی منجر میشود که منعکسکنندۀ منافع شخصی مدیران به هزینۀ سهامداران است. آنها استدلال میکنند که فعالیتهای اجتناب از مالیات بهویژه استراتژیهای پنهان سپری محافظ برای فرصتطلبی مدیریتی فراهم میکند. بهعلاوه، یافتههای آنها حاکی از این است که در غیاب نظارت قوی، مدیران از اجتناب مالیاتی برای دستیابی به منافع شخصی خود در راستای تشکیل امپراتوریهای تجاری استفاده میکنند (Desai & Dharmapala, 2006). هنگامی که مدیران بهشدت درگیر تشکیل امپراتوری میشوند، برای نظارت بر تصمیمات مدیریت و افزایش کیفیت گزارشگری مالی، یک سازوکار راهبری شرکتی مؤثر مفید است (Young et al., 2014). رابطۀ اجتناب مالیاتی با تشکیل امپراتوری مدیریتی در شرکتهایی با حکمرانی ضعیف، مکانیزمهای نظارت ضعیف، قدرت بیشتر مدیرعامل و عملکرد ضعیف مسئولیت اجتماعی شرکتی بارزتر است. بهعلاوه، اجتناب مالیاتی با انگیزۀ تشکیل امپراتوری به کاهش ارزش شرکت منجر میشود (Shams et al., 2022). پس بین اجتناب مالیاتی و ریسک سقوط قیمت سهام رابطۀ مثبت وجود دارد. مالکیت برون سازمانی اثر اجتناب مالیاتی را بر خطر سقوط قیمت سهام تضعیف میکند؛ اما مالکیت مدیریتی این اثر را تقویت میکند (Thai et al., 2023). مطالعات اخیر نشاندهندۀ آن بود که اگر راهبری شرکتی بهخوبی اجرا شود، شرکتها کمتر احتمال دارد که اجتناب مالیاتی انجام دهند (Natalia et al., 2021). مدیران عامل دارای تخصص مالی سیاست اجتناب مالیاتی متهورانهتری را به کار میگیرند (Huang & Zhang, 2020). کمیتۀ حسابرسی، کیفیت حسابرسی و اندازۀ شرکت اثر منفی بر اجتناب مالیاتی شرکت میگذارد. (Waluyo, 2017). ساختار راهبری شرکتی و پاداش مدیرعامل میتواند رفتار متهورانۀ مالیاتی را کاهش دهد. از سوی دیگر، سهامداران باید رفتار متهورانۀ مالیاتی مدیران را محدود کنند؛ زیرا اغلب اینگونه رفتارها با رانت اطلاعاتی همراه است و پیامدهایی در فرآیند تصمیمگیری دارد؛ بنابراین رابطۀ منفی بین اندازۀ هیئتمدیره، پاداش مدیرعامل، اختیارات مدیرعامل و تهور مالیاتی وجود دارد. بهعلاوه، رابطۀ منفی بین دوگانگی وظیفۀ مدیرعامل، هزینههای مالیاتی و تهور مالیاتی وجود دارد (Halioui et al., 2016). از سوی دیگر، مدیران عامل قدرتمند از طریق مالکیت سهام، تخصص، تجربه و استقلال بیشتر و افقهای سرمایهگذاری بلندمدت، مدیریت مالیات کمتری انجام میدهند. این اقدام آنها به دلیل نگرانی از جرایم مالیاتی، جلوگیری از آسیب به شهرتشان و جلوگیری از افزایش هزینههای معاملات برای مدیریت مالیات و هزینههای غیرمالیاتی است؛ بنابراین قدرت مدیرعامل تأثیر منفی بر مدیریت مالیاتی دارد (Kavianifard, et al., 2020). قدرت مدیرعامل شامل مالکیت، دورۀ تصدی و تعداد سِمَتهای وی تأثیر منفی بر اجتناب مالیاتی، فرار مالیاتی و تهور مالیاتی دارد (Kavianifard, et al., 2020). کر و همکاران دریافتند که بین قدرت نظام راهبری شرکتی و فرار مالیاتی رابطۀ علی وجود دارد. بهعلاوه، شرکتهای با سازوکارهای راهبری شرکتی قویتر، کمتر از اجتناب از مالیات استفاده میکنند (Kerr et al., 2016). افزایش نظارت بر عملکرد شرکت از طریق سهامداران عمده، سطوح پایین اجتناب از پرداخت مالیات (سیاستهای محافظهکارانه) را افزایش داده و سطوح بالای اجتناب از پرداخت مالیات (سیاستهای متهورانه) را کاهش میدهد؛ همچنین نقدشوندگی سهام، عاملی بازدارنده در استفادة مدیریت از برنامههای مالیاتی بیشازحد متهورانه یا بیشازحد محافظهکارانه است (Armstrong, et al. 2015). مکگوایر و همکاران یافتهاند که اگر مؤسسۀ حسابرسی در امور مالیاتی تخصص داشته باشد، صاحبکاران و مشتریان آن مؤسسه بیشتر درگیر اجتناب مالیاتی میشوند. شرکتهایی که مؤسسۀ حسابرسی آنها متخصص صنعت است، سطح اجتناب مالیاتی بیشتری نسبت به سایر شرکتها دارند (McGuire et al., 2014). اِمبری و کرابتری دریافتند که شرکتهای با سطح بالاتر سرمایهگذاران نهادیِ دارای افق سرمایهگذاری کوتاهمدت بهاحتمال بیشتری برنامهریزی متهورانۀ مالیاتی را به کار میبرند، تفاوت بیشتری بین سود حسابداری و سود مشمول مالیات آنهاست و بین مالکیت نهادی و نرخ مؤثر مالیاتی نقدی رابطۀ منفی وجود دارد (Embree & Crabtree, 2012). در این راستا، کاشانیپور و همکاران (1393) دریافتند که شرکتهای دارای ارتباط سیاسی با دولت به دلیل برخورداری از مزایا و امتیازات دولتی میزان تهور مالیاتی[4] بیشتری دارند که با استفاده از سازوکارهای راهبری شرکتی مانند وجود اعضای هیئتمدیرۀ مستقل و میزان مالکیت سهامداران نهادی میتوان میزان تهور مالیاتی را کاهش داد و از تأثیر مثبت ارتباط سیاسی بر تهور مالیاتی کاست.
سیستم راهبری شرکتی، قوانین و رویههایی را برای تعیین فرآیندهای تصمیمگیری در شرکت اعم از هدفگذاری، تعیین ابزارهای رسیدن به اهداف و طراحی سیستمهای کنترلی معین میکند (Piot & Missonier-Piera, 2007). تئوری نمایندگی بر این پیشفرض استوار است که انسان همیشه بهدنبال منافع شخصی خویش است؛ بنابراین مدیران شرکت به الزام منافع متضادی با سهامداران خواهند داشت. مکانیزمهای راهبری شرکتی برای محدودسازی رفتار مبتنی بر منافع شخصی کارگزاران برقرار میشوند. درواقع، کارفرما (سهامداران) و کارگزار (مدیران اجرایی) هر دو نگران منافع شخصی خویش هستند. آنها موجوداتی فرصتطلب هستند (Popov & Simonova, 2006). هدف مکانیزمهای راهبری شرکتی، تشویق همراستایی بین اولویتهای کارگزار و کارفرماست (Eisenhardt, 1989). مکانیزمهای راهبری شرکتی که نقش انضباطی دارند (مانند نظارت بر مدیر)، سبب جلوگیری از (یا کاهش) فرصتطلبی و قدرتطلبی مدیریتی میشوند (Huang & Zhang, 2012)؛ بنابراین فرضیۀ دوم اینطور مطرح میشود:
فرضیۀ دوم: راهبری شرکتی میزان اثرگذاری اجتناب مالیاتی را بر تشکیل امپراتوری مدیران کاهش میدهد.
روش پژوهش
در پژوهش حاضر، برای تدوین ادبیات و پیشینۀ پژوهش از روش کتابخانهای استفاده شده است. روش گردآوری دادهها برای تجزیهوتحلیل و آزمون فرضیهها اسنادکاوی است. بدین منظور اطلاعات منتشره توسط سازمان بورس و اوراق بهادار تهران، بانک اطلاعاتی رهآورد نوین و دیگر منابع اینترنتی مرتبط از ابزارهای گردآوری اطلاعات در این پژوهش هستند. این پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی در حوزۀ حسابداری و مالی است و ازنظر هدف، کاربردی است. بهمنظور آزمون فرضیۀ پژوهش و بررسی ارتباط بین متغیرها از الگوی رگرسیون چندمتغیره استفاده شد.
جامعۀ آماری این پژوهش شامل شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی قلمرو زمانی سالهای 1400- 1395 است. شرکتهایی که شرایط زیر را داشته باشند، بهعنوان نمونه انتخاب شدهاند: 1. به دلیل متفاوتبودن ماهیت و طبقهبندی اقلام صورتهای مالی نسبت به شرکتهای تولیدی، جزء شرکتهای سرمایهگذاری، بانکها، بیمه، واسطهگریهای مالی و هلدینگ نباشند؛ 2. برای حفظ پایایی دادهها بیش از 3 ماه توقف معاملاتی نداشته باشند؛ 3. بهمنظور رعایت قابلیت مقایسه، سال مالی شرکتها منتهی به پایان اسفند ماه باشد؛ 4. شرکت قبل از سال 1395 در بورس اوراق بهادار تهران پذیرفته شده و تا پایان سال 1400 در بورس فعال بوده باشد؛ 5. کلیۀ اطلاعات مربوط به متغیرها در دسترس باشد. درنهایت، پس از اعمال شرایط بالا تعداد 119 شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بهعنوان نمونه انتخاب شدند.
به پیروی از شمس و همکاران، آزمون فرضیۀ اول به کمک رابطههای (1) و (2) انجام شده است (Shams et al., 2022). در رابطۀ (1) فرضیۀ اول براساس معیار هزینۀ مالیات (یکساله، سهساله و پنجساله) بررسی میشود.
رابطۀ (1) |
|
چنانچه ضریب β1در سطح اطمینان مدنظر (95 درصد) مثبت و کمتر از سطح خطای 5 درصد باشد، فرضیۀ اول پژوهش رد نمیشود.
در رابطۀ (2) فرضیۀ اول براساس معیار مالیات پرداختی (یکساله، سهساله و پنجساله) بررسی میشود.
رابطۀ (2) |
|
چنانچه ضریب β1در سطح اطمینان مدنظر (95 درصد) مثبت و آمارۀ احتمال کمتر از سطح خطای 5 درصد باشد، فرضیۀ اول پژوهش رد نمیشود.
به پیروی از شمس و همکاران، برای آزمون فرضیۀ دوم از رابطههای (3) و (4) استفاده شده است (Shams et al., 2022). در رابطۀ (3) فرضیۀ دوم براساس معیار هزینۀ مالیات (یکساله، سهساله و پنجساله) بررسی میشود
رابطۀ (3) |
|
چنانچه ضریب β3در سطح اطمینان مدنظر (95 درصد) منفی و کمتر از سطح خطای 5 درصد باشد، فرضیۀ دوم پژوهش رد نمیشود.
در رابطۀ (4) فرضیۀ دوم براساس معیار مالیات پرداختی (یکساله، سهساله و پنجساله) بررسی میشود.
رابطۀ (4) |
|
چنانچه ضریب β3در سطح اطمینان مدنظر (95 درصد) منفی و کمتر از سطح خطای 5 درصد باشد، فرضیۀ دوم پژوهش رد نمیشود.
تشکیل امپراتوری مدیریتی[5] (Emp)، متغیر وابسته است. به پیروی از پژوهش شمس و همکاران از تحلیل عاملی چهار معیار نسبت تحصیل سهام، مخارج سرمایهای، رشد داراییها و رشد دارایی ثابت استفاده شده است (Shams et al., 2022). متغیر تشکیل امپراتوری مدیریتی از جمع امتیازات ترکیبی چهار معیار محاسبه میشود. هرچه میزان امتیاز بیشتر باشد، نشاندهندۀ قدرت بیشتر مدیریت است و هرچه میزان امتیاز پایینتر باشد، نشاندهندۀ قدرت پایین مدیریت است. این چهار معیار عبارتاند از: 1. نسبت تحصیل سهام: برابر با نسبت مجموع ارزش سهام تحصیلشده توسط شرکت در یک سال تقسیم بر ارزش بازار سهام شرکت است. مجموع ارزش سهام تحصیلشده توسط شرکت در یک سال نیز از طریق ارزش سرمایهگذاریهای بلندمدت شرکت در پایان سال منهای ابتدای سال محاسبه میشود؛ 2. مخارج سرمایهای: برابر با تغییر در خالص داراییهای ثابت شرکت در سال t نسبت به سال 1- t تقسیم بر جمع داراییهای اول دوره است؛ 3. نسبت رشد داراییها: نسبت کل داراییها در پایان سال مالی جاری به کل داراییها در پایان سال مالی قبل؛ 4. نسبت رشد داراییهای ثابت: نسبت داراییهای پایان سال مالی t به داراییهای ثابت سال مالی t-1 .
اجتناب مالیاتی[6] (TA)، متغیر مستقل، به استناد پژوهش شمس و همکاران (Shams et al., 2022)، نسبت هزینۀ مالیات به سود قبل از کسر مالیات و نسبت مالیات پرداختی به سود قبل از کسر مالیات مبنایی برای اندازهگیری اجتناب مالیاتی است؛ بنابراین از این دو معیار هزینۀ مالیات و مالیات پرداختی به شرح زیر استفاده شده است.
هزینۀ مالیات (TA1) براساس سه زمان به این شرح محاسبه شده است: 1. هزینۀ مالیات سال t تقسیم بر سود قبل از کسر مالیات در همان سال (سال t)؛ 2. میانگین هزینۀ مالیات سهساله تقسیم بر میانگین سهسالۀ سود قبل از کسر مالیات؛ 3. میانگین هزینۀ مالیات پنجساله تقسیم بر میانگین پنجسالۀ سود قبل از کسر مالیات.
مالیات پرداختی (TA2) براساس سه زمان به این شرح محاسبه شده است: 1. مالیات عملکرد پرداختی سال t تقسیم بر سود قبل از کسر مالیات همان سال (سال t)؛ 2. میانگین مالیات عملکرد پرداختی سهساله تقسیم بر میانگین سود قبل از کسر مالیات سهساله؛ 3. میانگین مالیات عملکرد پرداختی پنجساله تقسیم بر میانگین سود قبل از کسر مالیات پنجساله.
راهبری شرکتی[7] (Gov)، متغیر تعدیلکننده است. به استناد پژوهش شمس و همکاران (Shams et al., 2022)، برای محاسبۀ راهبری شرکتی از 3 معیار به شرح زیر استفاده شد: 1. مالکیت مدیرعامل (Ownership): اگر مالکیت سهام برای مدیرعامل شرکت بیشتر از یک درصد باشد، این متغیر برابر با 1 وگرنه صفر است؛ 2. تصدی مدیرعامل (CEOTenure): اگر مدت تصدی مدیرعامل بزرگتر از میانگین دورۀ تصدی صنعت باشد، این متغیر برابر با 1 وگرنه صفر است؛ 3. تخصص مدیرعامل (SpeCEO): اگر مدیرعامل دارای مدرک مالی و حسابداری باشد، برابر با 1 وگرنه صفر است. سپس مجموع هر یک از متغیرهای ذکرشده در بالا تقسیم بر عدد 3 میشود و نتیجه برابر با مقداری بین 0 تا 1 است. هرچه مقدار حاصلشده به 1 نزدیکتر باشد، مدیرعامل قدرت بیشتری دارد.
متغیرهای کنترلی پژوهش حاضر به شرح زیر است:
داراییهای نقدی[8] (Cash): نسبت ماندۀ وجه نقد در سال t به کل داراییها در سال t؛ اهرم مالی[9] (Lev): نسبت کل بدهیها به ارزش دفتری جمع داراییها؛ بازدۀ دارایی[10] (ROA): نسبت سود قبل از کسر مالیات به کل داراییها.
اندازۀ شرکت (Size): لگاریتم طبیعی ارزش دفتری جمع داراییها؛ فرصت رشد[11] (MB): نسبت ارزش بازار به دفتری حقوق صاحبان سهام؛ رشد فروش[12] (SG): درصد تغییرات فروش نسبت به سال قبل؛ عمر شرکت (Age): لگاریتم طبیعی سن شرکت از زمانی که در بورس پذیرفته شده است تا پایان دوره موردمطالعه؛ مالکیت نهادی[13] (InstOwn): سرمایهگذاران نهادی نظیر بانکها و شرکتهای بیمه، شرکتهای سرمایهگذاری هستند که دستکم 5 درصد از سهام شرکت را در اختیار داشته باشند.
یافتهها
جدول (1) نشاندهندۀ آمارههای توصیفی متغیرهای این پژوهش برای 119 شرکت طی سالهای 1395 تا 1400 است. متغیر تشکیل امپراتوری مدیران دارای میانگین و میانه بهترتیب برابر با 415/3 و 416/2 است که این دو مقدار چندان نزدیک به هم نیستند و دارای چولگی بالاتر از توزیع نرمال (219/7) هستند. متوسط متغیرهای اجتناب مالیاتی مبتنی بر هزینۀ مالیات یک سال، میانگین سه و پنج سال بهترتیب برابر با 113/0، 108/0 و 110/0 است؛ اما متوسط متغیرهای اجتناب مالیاتی مبتنی بر مالیات پرداختی یک سال، سه سال و پنج سال بهترتیب برابر با 207/0، 046/0 و 086/0 است. میزان چولگی متغیرهای اجتناب مالیاتی مبتنی بر مالیات پرداختی بیشتر از اجتناب مالیاتی مبتنی بر هزینۀ مالیات است. این موضوع نشاندهندۀ پراکندگی آن است. متغیر راهبری شرکتی دارای میانگین و میانه بهترتیب برابر با 562/0 و 666/0 و چولگی منفی (220/0-) است.
جدول (1) آمارههای توصیفی
Table (1) Descriptive statistics
نام متغیر |
نماد متغیر |
میانگین |
میانه |
بیشینه |
کمینه |
انحراف معیار |
چولگی |
تشکیل امپراتوری مدیران |
Emp |
415/3 |
416/2 |
001/52 |
447/1 |
931/4 |
219/7 |
نسبت تحصیل سهام |
ACQRatio |
010/0 |
0000/0 |
212/1 |
338/0- |
0801/0 |
253/9 |
مخارج سرمایهای |
CAPEX |
137/0 |
032/0 |
359/0 |
172/0- |
5100/0 |
848/9 |
نسبت رشد داراییها |
AGrowth |
395/1 |
249/1 |
319/8 |
748/0 |
622/0 |
553/5 |
رشد دارایی ثابت |
PPEGrowth |
871/1 |
073/1 |
46/78 |
503/0 |
129/4 |
979/7 |
اجتناب مالیاتی هزینه (یکساله) |
TA1(P1) |
113/0 |
111/0 |
191/2 |
156/0- |
133/0 |
438/6 |
اجتناب مالیاتی پرداختی (یکساله) |
TA2(P1) |
207/0 |
063/0 |
31/28 |
750/2 |
275/1 |
18/17 |
اجتناب مالیاتیهزینه (سهساله) |
TA1(P3) |
108/0 |
118/0 |
050/2 |
159/1- |
144/0 |
671/1 |
اجتناب مالیاتی پرداختی (سهساله) |
TA2(P3) |
046/0 |
082/0 |
08/13 |
33/50- |
009/2 |
93/21- |
اجتناب مالیاتی هزینه (پنجساله) |
TA1(P5) |
110/0 |
120/0 |
552/11 |
895/8- |
578/0 |
249/5 |
اجتناب مالیاتی پرداختی (پنجساله) |
TA2(P5) |
086/0 |
095/0 |
602/10 |
248/22- |
990/0 |
141/14- |
راهبری شرکتی |
Gov |
562/0 |
666/0 |
1 |
0 |
280/0 |
220/0- |
داراییهای نقدی |
Cash |
084/0 |
047/0 |
821/0 |
0002/0 |
102/0 |
581/2 |
اهرم مالی |
Lev |
551/0 |
545/0 |
824/1 |
031/0 |
210/0 |
487/0 |
بازدۀ دارایی |
ROA |
179/0 |
150/0 |
683/0 |
581/0- |
178/0 |
282/0 |
اندازۀ شرکت |
Size |
364/15 |
004/15 |
327/21 |
767/11 |
680/1 |
902/0 |
فرصت رشد |
MB |
390/5 |
749/3 |
68/227 |
98/862- |
979/34 |
962/20- |
رشد فروش |
SG |
462/0 |
394/0 |
555/6 |
845/0- |
556/0 |
069/4 |
عمر شرکت |
Age |
988/2 |
995/2 |
988/3 |
609/1 |
402/0 |
042/0 |
مالکیت نهادی |
InstOwn |
666/0 |
709/0 |
999/0 |
063/0 |
208/0 |
934/0- |
منبع: یافتههای پژوهش
برای تجزیهوتحلیل دادههای هر یک از الگوهای بیانشده باید قبل از پردازش آنها و آزمون فرضیهها، فرضهای کلاسیک الگوهای رگرسیون آزمون شود. بررسی فرضهای کلاسیک الگوهای رگرسیون نشاندهندۀ آن بود که متغیرهای پژوهش براساس آزمون لوین، لین و چو پایا هستند و به موجب قضیۀ حد مرکزی توزیع نرمال دارند.
یافتههای بهدستآمده از آزمون f لیمر نشاندهندۀ آن بود که در سطح اطمینان 99 درصد دادههای پژوهش دارای الگوهای تابلویی هستند و سطح معناداری آزمون هاسمن برای الگوهای پژوهش کمتر از سطح خطای 1 درصد است؛ بنابراین متغیرهای پژوهش دارای الگوی تابلویی با اثرات ثابت هستند. بهمنظور آزمودن نبودِ خود همبستگی باقیماندهها از آزمون بروش-گادفری استفاده شد. نتایج نشاندهندۀ نبودِ خودهمبستگی سریالی برای همۀ الگوهای پژوهش است. بهمنظور بررسی ناهمسانی واریانس باقیماندهها از آزمون بروش-پاگان-گادفری استفاده شد. فرضیۀ صفر این آزمون نشاندهندۀ همسانی واریانس و فرضیۀ مخالف آن بیانگر ناهمسانی واریانس است. نتایج نشان از آن دارد که سطح معناداری محاسبهشده برای الگوهای پژوهش کمتر از 5 درصد است؛ از این رو، فرضیۀ صفر آزمون مبنی بر همسانی واریانس رد میشود؛ بنابراین ناهمسانی واریانس باقیماندههای الگوهای پژوهش وجود دارد و برای برآورد الگوها باید از الگوی رگرسیون حداقل مربعات تعمیمیافته (GLS) استفاده شود.
نتایج آزمون الگوی اول، مقدار آمارۀ f فیشر در الگوهای یکساله، سهساله و پنجساله، بیشتر از 5 و با اطمینان 99 درصد معنادار است؛ چون این مقادیر کمتر از سطح خطای 1 درصد است؛ بنابراین الگوهای پژوهش دارای اعتبار هستند. ضریب تعیین در هر سه الگو حدود 53 درصد است. این ضریب نشاندهندۀ آن است که متغیرهای مستقل و کنترلی در این الگوها توانایی توضیح بیش از 53 درصد از تغییرات متغیر وابسته را دارند. در الگوهای پژوهش مقدار آمارۀ دوربین-واتسون برابر 90/1 است که حاکی از نبودِ خودهمبستگی بین باقیماندههای این الگوهاست.
جدول (2) نتایج آزمون الگوی اول براساس هزینۀ مالیات
Table (2) The results of the first model test, based on tax expense
|
|
میانگین یکساله |
میانگین سهساله |
میانگین پنجساله |
|||
متغیرها |
نماد |
ضریب بتا |
آماره t |
ضریب بتا |
آماره t |
ضریب بتا |
آماره t |
اجتناب مالیاتی هزینه |
TA1 |
009/0 |
871/1 |
274/0- |
865/0- |
013/0 |
537/1 |
داراییهای نقدی |
Cash |
476/0- |
986/0- |
567/0- |
203/1- |
507/0- |
077/1- |
اهرم مالی |
Lev |
**056/5- |
025/5- |
**823/4- |
864/4- |
**934/4- |
948/4- |
بازدۀ دارایی |
ROA |
**060/4- |
962/3- |
**990/3- |
884/3- |
**017/4- |
901/3- |
اندازۀ شرکت |
Size |
**211/2 |
655/8 |
**207/2 |
703/8 |
**207/2 |
567/8 |
فرصت رشد |
MB |
001/0- |
774/1- |
0007/0- |
378/1- |
001/0- |
728/1- |
رشد فروش |
SG |
**293/0 |
186/3 |
**269/0 |
0005/3 |
**269/0 |
045/3 |
عمر شرکت |
Age |
**421/4- |
109/7- |
**336/4- |
157/7- |
**336/4- |
187/7- |
مالکیت نهادی |
InstOwn |
**007/3 |
674/3 |
**246/3 |
875/3 |
**394/3 |
911/3 |
عرض از مبدأ |
C |
**92/15- |
187/7- |
**37/16- |
325/7- |
**43/16- |
188/7- |
آمارۀ f فیشر |
F |
|
**302/5 |
|
**351/5 |
|
**367/5 |
ضریب تعیین |
R2 |
5347/0 |
|
5370/0 |
|
5377/0 |
|
ضریب تعیین تعدیلشده |
adj R2 |
4339/0 |
|
4366/0 |
|
4375/0 |
|
دوربین واتسون |
DW |
|
90/1 |
|
91/1 |
|
90/1 |
** سطح معناداری 1 درصد. * سطح معناداری 5 درصد.
الگوی اول براساس هزینۀ مالیات یکساله، میانگین هزینۀ مالیات سهساله و پنجساله بررسی شده که نتایج در جدول (2) آمده است. فرضیۀ اول بیان میکند، اجتناب مالیاتی (براساس معیار هزینۀ مالیات) تأثیر مثبت بر تشکیل امپراتوری مدیران دارد. همانطور که در جدول (2) مشاهده میشود، متغیر اجتناب مالیاتی (هزینۀ مالیات یکساله، سهساله و پنجساله) نشاندهندۀ آن است که تأثیر این متغیر در سطح اطمینان 95 درصد برای این معیار در هر سه حالت معنادار نیست؛ همچنین ضریب برآوردشدۀ متغیر ذکرشده بهترتیب برابر با 009/0، 274/0- و 013/0 است که نشان میدهد، تأثیر موردبررسی برای آنها بهترتیب بهصورت مثبت، منفی و مثبت است؛ اما با توجه به سطح معناداری متغیر اجتناب مالیاتی گفته نمیشود، اجتناب مالیاتی (بر مبنای هزینۀ مالیات) بر تشکیل امپراتوری مدیران تأثیر مثبت دارد و براساس این نتایج، فرضیۀ اول پژوهش براساس معیار هزینۀ مالیات و برای هر سه حالت رد میشود.
نتایج آزمون الگوی دوم در جدول (3) نشاندهندۀ آن است که مقدار آمارۀ f فیشر اندکی بیشتر از 5 و در سطح خطای 1 درصد معنادار است. این یافته بیانگر معتبربودن این الگوهاست. ضریب تعیین این الگوها نزدیک 54 درصد است. مقدار سطح معناداری آمارۀ دوربین- واتسون این الگوها برابر با 90/1 است که حاکی از نبودِ خودهمبستگی بین باقیماندههای این الگوهاست. الگوی دوم براساس مالیات عملکرد پرداختی یکساله، میانگین مالیات عملکرد پرداختی سهساله و پنجساله بررسی شده که نتایج در جدول (3) ارائه شده است.
جدول (3) نتایج آزمون الگوی دوم، مالیات پرداختی
Table (3) The results of the second model test, based on paid tax
|
|
میانگین یکساله |
میانگین سهساله |
میانگین پنجساله |
|||
متغیرها |
نماد |
ضریب بتا |
آمارۀ t |
ضریب بتا |
آمارۀ t |
ضریب بتا |
آمارۀ t |
اجتناب مالیاتی پرداختی |
TA2 |
197/0 |
856/0 |
**010/0 |
166/2 |
027/0 |
445/1 |
داراییهای نقدی |
Cash |
530/0- |
137/1- |
517/0- |
100/1- |
487/0- |
033/1- |
اهرم مالی |
Lev |
**920/4- |
932/4- |
**928/4- |
951/4- |
**957/4- |
947/4- |
بازدۀ دارایی |
ROA |
**004/4- |
894/3- |
**025/4- |
904/3- |
**027/4- |
900/3- |
اندازۀ شرکت |
Size |
**215/2 |
614/8 |
**207/2 |
575/8 |
**207/2 |
537/8 |
فرصت رشد |
MB |
0009/0- |
775/1- |
001/0- |
720/1- |
001/0- |
742/1- |
رشد فروش |
SG |
**270/0 |
035/3 |
**276/0 |
118/3 |
**268/0 |
076/3 |
عمر شرکت |
Age |
**361/4- |
189/7- |
**341/4- |
201/7- |
**338/4- |
161/7- |
مالکیت نهادی |
InstOwn |
**383/3 |
899/3 |
**396/3 |
925/3 |
**409/3 |
917/3 |
عرض از مبدأ |
C |
**51/16- |
223/7- |
**43/16- |
200/7- |
**43/16- |
183/7- |
آمارۀ اف فیشر |
F |
|
**374/5 |
|
**374/5 |
|
**367/5 |
ضریب تعیین |
R2 |
5380/0 |
|
5380/0 |
|
5377/0 |
|
ضریب تعیین تعدیلشده |
adj R2 |
4379/0 |
|
4379/0 |
|
4375/0 |
|
دوربین واتسون |
DW |
|
90/1 |
|
90/1 |
|
90/1 |
** سطح معناداری 1 درصد. * سطح معناداری 5 درصد.
فرضیۀ اول یعنی اینکه «اجتناب مالیاتی (براساس مالیات پرداختی) بر تشکیل امپراتوری مدیران تأثیر مثبت دارد»، با استفاده از الگوی دوم بررسی شد. براساس گزارش جدول (3)، متغیر اجتناب مالیاتی (مالیات پرداختی یکساله، میانگین مالیات پرداختی سهساله و پنجساله) نشاندهندۀ آن است که تأثیر این متغیر در سطح اطمینان 95 درصد برای معیار یکساله و پنجساله معنادار نیست؛ اما تأثیر این متغیر در سطح اطمینان 95 درصد برای معیار سهساله مثبت و معنادار است؛ همچنین ضریب متغیر ذکرشده بهترتیب برابر با 197/0، 010/0 و 027/0 است که نشان میدهد، تأثیر موردبررسی بهصورت مثبت و مستقیم است؛ اما با توجه به سطح معناداری متغیر اجتناب مالیاتی (مالیات پرداختی یکساله و میانگین مالیات پرداختی پنجساله) گفته نمیشود، اجتناب مالیاتی (بر مبنای الگوی دوم) تأثیر مثبت بر تشکیل امپراتوری مدیران دارد. براساس این نتایج، فرضیۀ اول پژوهش براساس معیار مالیات پرداختی یکساله و پنجساله رد میشود.
فرضیۀ دوم با استفاده از الگوی سوم براساس هزینۀ مالیات یکساله، میانگین هزینۀ مالیات سهساله و پنجساله بررسی شده که نتایج در جدول (4) ارائه شده است. براساس گزارش جدول (4)، مقدار آمارۀ f فیشر در این الگو حدود 5 و در سطح خطای 1 درصد معنادار است. ضریب تعیین در این الگوها برابر 53 درصد و مقدار آمارۀ دوربین-واتسون در این الگوها حدود 91/1 است که حاکی از نبودِ خودهمبستگی بین باقیماندههای الگوهاست.
جدول (4) نتایج آزمون الگوی سوم، هزینۀ مالیات
Table (4) The results of the third model test, based on tax expense
|
|
میانگین یکساله |
میانگین سهساله |
میانگین پنجساله |
|||
متغیرها |
نماد متغیر |
ضریب بتا |
آماره t |
ضریب بتا |
آماره t |
ضریب بتا |
آماره t |
اجتناب مالیاتی هزینه |
TA1 |
044/0 |
716/0 |
334/0 |
410/0 |
059/0- |
773/0- |
راهبری شرکتی |
Gov |
268/0 |
657/1 |
379/0 |
693/1 |
225/0 |
493/1 |
اثرتعاملی راهبری شرکتی و اجتناب مالیاتی |
Gov*TA1 |
056/0- |
619/0- |
127/1- |
823/0- |
195/0 |
858/0 |
داراییهای نقدی |
Cash |
554/0- |
198/1- |
664/0- |
472/1- |
584/0- |
288/1- |
اهرم مالی |
Lev |
**966/4- |
001/5- |
**500/4- |
057/5- |
**806/4- |
944/4- |
بازدۀ دارایی |
ROA |
**034/4- |
018/4- |
**747/3- |
099/4- |
**999/3- |
983/3- |
اندازۀ شرکت |
Size |
**203/2 |
851/8 |
**136/2 |
423/9 |
**196/2 |
746/8 |
فرصت رشد |
MB |
001/0- |
596/1- |
0006/0- |
135/1- |
00009/0- |
629/1- |
رشد فروش |
SG |
**295/0 |
193/3 |
**274/0 |
017/3 |
**280/0 |
162/3 |
عمر شرکت |
Age |
**372/4- |
244/7- |
**200/4- |
232/7- |
**268/4- |
291/7- |
مالکیت نهادی |
InstOwn |
**827/2 |
469/3 |
**938/2 |
671/3 |
**294/3 |
773/3 |
عرض از مبدأ |
C |
**02/16- |
459/7- |
**91/15- |
912/7- |
**61/16- |
454/7- |
آمارۀ اف فیشر |
F |
|
**200/5 |
|
**115/5 |
|
**266/5 |
ضریب تعیین |
|
5346/0 |
|
|
5305/0 |
5377/0 |
|
ضریب تعیین تعدیلشده |
|
4318/0 |
|
|
4268/0 |
4356/0 |
|
دوربین واتسون |
|
|
91/1 |
|
94/1 |
|
91/1 |
** سطح معناداری 1 درصد. * سطح معناداری 5 درصد.
فرضیۀ دوم پژوهش اینطور بیان شد: راهبری شرکتی، میزان اثرگذاری اجتناب مالیاتی (براساس معیار هزینۀ مالیات) بر تشکیل امپراتوری مدیران را کاهش میدهد. همانطور که در جدول (4) مشاهده میشود، ضریب متغیر اثرتعاملی راهبری شرکتی و اجتناب مالیاتی (هزینۀ مالیات یکساله، سهساله و پنجساله) بهترتیب برابر با 056/0-، 127/1- و 195/0 است. این ضرایب در سطح خطای 5 درصد برای هر سه سال معنادار نیست و تأثیر موردبررسی بهصورت منفی و معکوس، منفی و معکوس و مثبت و مستقیم است؛ اما با توجه به سطح معناداری متغیر اثرتعاملی راهبری شرکتی و اجتناب مالیاتی گفته نمیشود، راهبری شرکتی میزان اثرگذاری اجتناب مالیاتی (براساس معیار هزینه مالیات) را بر تشکیل امپراتوری مدیران کاهش میدهد و طبق این نتایج، فرضیۀ دوم پژوهش براساس معیار هزینۀ مالیات و برای هر سه سال رد میشود.
فرضیۀ دوم با استفاده از الگوی چهارم براساس میانگین مالیات پرداختی یکساله، سهساله و پنجساله بررسی شده است. نتایج جدول (5) نشاندهندۀ آن است که مقدار آمارۀ f فیشر حدود 5 و در سطح خطای 1 درصد معنادار است. پس الگوها دارای اعتبار کافی هستند. ضریب تعیین در این الگوها حدود 53 درصد است. مقدار سطح معناداری آمارۀ دوربین-واتسون در این الگوها برابر با 91/1 است که حاکی از نبودِ خودهمبستگی بین باقیماندههای الگوهاست.
جدول (5) نتایج آزمون الگوی چهارم، مالیات پرداختی
Table (5) The results of the fourth model test, based on paid tax
|
|
میانگین یکساله |
میانگین سهساله |
میانگین پنجساله |
|||
متغیرها |
نماد متغیر |
ضریب بتا |
آمارۀ t |
ضریب بتا |
آمارۀ t |
ضریب بتا |
آمارۀ t |
اجتناب مالیاتی پرداختی |
TA2 |
**113/1 |
233/3 |
*040/0- |
359/2- |
0005/0- |
010/0- |
راهبری شرکتی |
Gov |
*510/0 |
756/2 |
229/0 |
566/1 |
220/0 |
523/1 |
اثرتعاملی راهبری شرکتی و اجتناب مالیاتی |
Gov*TA2 |
*066/2- |
534/2- |
*143/0 |
786/2 |
050/0 |
463/0 |
داراییهای نقدی |
Cash |
611/0- |
403/1- |
623/0- |
373/1- |
671/0- |
476/1- |
اهرم مالی |
Lev |
**768/4- |
096/5- |
**836/4- |
930/4- |
**749/4- |
821/4- |
بازدۀ دارایی |
ROA |
**927/3- |
049/4- |
**014/4- |
981/3- |
**995/3- |
943/3- |
اندازۀ شرکت |
Size |
**173/2 |
098/9 |
**202/2 |
751/8 |
**225/2 |
792/8 |
فرصت رشد |
MB |
001/0- |
625/1- |
001/0- |
632/1- |
0008/0- |
531/1- |
رشد فروش |
SG |
**276/0 |
205/3 |
**287/0 |
272/3 |
**271/0 |
965/2 |
عمر شرکت |
Age |
**300/4- |
235/7- |
**291/4- |
298/7- |
**33/4- |
268/7- |
مالکیت نهادی |
InstOwn |
**155/3 |
858/3 |
**192/3 |
697/3 |
**069/3 |
602/3 |
عرض از مبدأ |
C |
**253/16- |
786/7- |
**55/16- |
455/7- |
**71/16- |
396/7- |
آمارۀ اف فیشر |
F |
|
**238/5 |
|
**285/5 |
|
**311/5 |
ضریب تعیین |
|
5364/0 |
|
5386/0 |
|
5398/0 |
|
ضریب تعیین تعدیلشده |
|
4340/0 |
|
4367/0 |
|
4382/0 |
|
دوربین واتسون |
|
|
94/1 |
|
91/1 |
|
91/1 |
** سطح معناداری 1 درصد. * سطح معناداری 5 درصد.
فرضیۀ دوم اینطور بیان شده است: راهبری شرکتی، میزان اثرگذاری اجتناب مالیاتی (براساس معیار مالیات پرداختی) را بر تشکیل امپراتوری مدیران کاهش میدهد. همانطور که در جدول (5) مشاهده میشود، برای اثر تعاملی راهبری شرکتی و اجتناب مالیاتی (مالیات پرداختی یکساله، سهساله و پنجساله) نشاندهندۀ آن است که تأثیر این متغیر در سطح اطمینان 95 درصد برای معیار پنجساله معنادار نیست؛ اما تأثیر این متغیر در سطح اطمینان 95 درصد برای معیار یکساله و سهساله معنادار است؛ همچنین ضریب برآوردشدۀ متغیر ذکرشده بهترتیب برابر با 066/2-، 143/0 و 050/0 است. پس تأثیر این متغیر بهترتیب منفی و معکوس، مثبت و مستقیم و مثبت و مستقیم است؛ اما با توجه به سطح معناداری متغیر اثرتعاملی راهبری شرکتی و اجتناب مالیاتی و نیز ضریب معیار میانگین یکساله و سهساله نمیتوان گفت، راهبری شرکتی، میزان اثرگذاری اجتناب مالیاتی (براساس معیار مالیات پرداختی) را بر تشکیل امپراتوری مدیران کاهش میدهد و براساس این نتایج، فرضیۀ دوم پژوهش بر مبنای معیار مالیات پرداختی و برای هر سه حالت رد میشود.
نتیجهگیری و پیشنهادها
براساس نظریۀ نمایندگی، مدیران انگیزۀ کافی دارند تا از منابع شرکت برای منفعتطلبیهای تجاری در راستای افزایش منافع خود نظیر دستیابی به پاداش بیشتر و ارضای تمایل خود برای موقعیت، قدرت و اعتبار بهعبارتی، تشکیل امپراتوری مدیریتی استفاده کنند. این پژوهش، نقش راهبری شرکتی را در رابطۀ بین اجتناب مالیاتی و تشکیل امپراتوری توسط مدیران بررسی کرده است.
نتایج پژوهش نشاندهندۀ آن بود که اجتناب مالیاتی با تشکیل امپراتوری مدیران رابطه ندارد؛ هرچند برخی پژوهشهای اخیر استدلال کردند که اجتناب مالیاتی تأثیر معناداری بر تشکیل امپراتوری مدیران داشته باشد، دلایل رد این فرضیه با توجه به شرایط حاکم بر موقعیت شرکتها تبیین میشود. اقدامات اجتناب مالیاتی موجب واکنش منفی بازار و دیگر گروهها نسبت به مدیران شرکتها شده و این اقدامات موجب شهرت منفی برای مدیران شرکت میشود؛ بنابراین مدیران برای ممانعت از نگرش منفی نسبت به آنها دست به اجتناب مالیاتی نمیزنند یا اینکه سیاستهای دیگری را برای قدرتطلبی خود برمیگزینند. با توجه به اینکه در حالتهای یکساله و پنجساله فرضیه رد شده و در حالت سهساله با معیار مالیات پرداختی پذیرفته شده است، میتوان نتیجه گرفت که مدیران شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بهطور متوسط هر سه سال تغییر میکنند. نتایج این فرضیه از پژوهش حاضر با پژوهش شمس و همکاران و آتوود و لولن (Shams et al., 2022; Atwood & Lewellen, 2019)مطابقت ندارد.
نتیجۀ دیگر پژوهش نشاندهندۀ آن است که راهبری شرکتی نقشی در رابطۀ اجتناب مالیاتی با تشکیل امپراتوری توسط مدیران ندارد؛ بنابراین نمیتوان گفت که مکانیزمهای راهبری شرکتی اثرگذاری اجتناب مالیاتی را بر تشکیل امپراتوری مدیران کاهش میدهد. در مقابل ضعف در راهبری شرکتی، احتمال اجتناب مالیاتی و تشکیل امپراتوری مدیران را افزایش میدهد. بهعبارتی، در شرکتهای دارای حکمرانی ضعیف و مکانیزمهای نظارتی ضعیف، قدرت مدیران اجرایی بیشتر شده است و اجتناب مالیاتی بیشتری برای تشکیل امپراتوری انجام میدهند. از دلایل رد این فرضیه معیارهای مربوط به مدیرعامل است. بهطوری که منافع مدیرعامل با سهامداران همسو نبوده و بهجای نظارت مؤثرتر بر رفتارهای اجتناب مالیاتی با مدیران اجرایی همسو شده است و در پی تشکیل امپراتوری و افزایش منافع خود هستند. از سوی دیگر، دستورالعمل راهبری شرکتی بهتازگی توسط سازمان بورس اوراق بهادار تهران تدوین و لازمالاجرا شده است و هنوز شرکتها بهطور کامل آن را اجرا نکردهاند. نتایج این فرضیه با پژوهش شمس و همکاران و آتوود و لولن مطابقت ندارد (Shams et al., 2022; Atwood & Lewellen, 2019) و با نتیجۀ پژوهش آرمسترانگ و همکاران (Armstrong et al. 2015) مطابقت دارد.
براساس نتایج پژوهش به مشارکتکنندگان بازار سرمایه پیشنهاد میشود، با توجه به ویژگیهای رفتاری مدیران، اجتناب از مالیات فقط نشاندهندۀ فرصتطلبی، قدرتطلبی یا تشکیل امپراتوری توسط مدیران نیست و به قانونگذاران و سیاستگذاران پیشنهاد میشود، با تدوین قوانین اجباری و جرایم مالی شرکتها در پی تقویت مکانیزمهای راهبری شرکتی و افزایش کارایی آن مکانیزمها باشند.
با انجام هر کار علمی راه به سوی مسیر جدید باز میشود و ادامۀ راه مستلزم انجام مطالعات دیگری است؛ بنابراین برای ادامۀ نتایج این پژوهش ضروری است، مطالعاتی دربارۀ سایر معیارهای تشکیل امپراتوری مدیریت، تأثیر ساختار مالکیت، کمیتۀ حسابرسی، توانایی مدیران، دورۀ تصدی مدیرعامل و تأثیر افق دید کوتاهمدت و بلندمدت مالکیت نهادی بر میزان اثرگذاری اجتناب مالیاتی بر تشکیل امپراتوری شرکت انجام شود.
از مهمترین محدودیتهای این پژوهش، اطلاعات مربوط به اجتناب مالیاتی است. با توجه به اینکه اطلاعات پنج سال گذشتۀ مالیات شرکتها استخراج شده و اطلاعات مالیات پرداختی ممکن است مربوط به سالهای قبل نیز باشد، اگر اطلاعات بهروز تهیه شود، ممکن است نتایج دیگری حاصل شود؛ همچنین دادههای استخراجشده از صورتهای مالی شرکتها بابت تورم (مثل اقلام دارایی) تعدیل نشده است. در صورت تعدیل اطلاعات مذکور ممکن است نتایج متفاوتی حاصل شود.
.[1] هر فعالیتی که شرکت با استفاده از خلأهای قانونی اقدام به کاهش بدهی مالیات ابرازی میکند (Hutchens et al., 2024)
[2]. تشکیل امپراتوری فرآیندی است که یک شخص یا سازمان برای افزایش اندازه، گسترش دامنۀ نفوذ و قدرت خود انجام میدهد. افزایش سهم بازار، قدرت خرید یا نفوذ بر معامله همگی از عناصر تشکیل امپراتوری هستند. تشکیل امپراتوری میتواند اثر منفی بر عملکرد شرکت داشته باشد؛ زیرا در این وضعیت مدیریت بهجای اینکه بر تخصیص بهینۀ منابع و حداکثرکردن سود توجه نماید، بر کنترل منابع و نفوذ متمرکز میشود. تشکیل امپراتوری را میتوان از طریق راهبردهای مختلفی ازجمله ادغام و اکتساب، ادغام عمودی و تشکیل ائتلافهای استراتژیک سازمانی انجام داد. از مزایای آن میتوان به صرفهجویی در مقیاس برای شرکت، امنیت شغلی برای تشکیلدهندگان امپراتوری و افزایش اعتبار (برای شرکت و تشکیلدهندگان امپراتوری) اشاره کرد.
[3]. Managerial Empire building
[4]. تهور مالیاتی (tax aggressiveness) وضعیتی است که در آن مالیات ابرازی شرکت توسط ممیزان مالیاتی تأیید نمیشود و چالش عدم توافق بین ممیز مالیاتی و مسئولان شرکت به دلیل ابهامات موجود در قانون رخ میدهد؛ از این رو، بهرهگیری از ابهامات قانون به کاهش مالیات پرداختی اشاره دارد. پس این مفهوم گونهای از اجتناب مالیاتی با دامنۀ محدودتر است که از دیدگاه ممیز مالیاتی و مبتنی بر قضاوت وی است. مالیات ابرازی شرکتهایی که در رسیدگیهای میزان مالیاتی (یا هر نهاد دیگری)، رد میشود، متهورانه پنداشته میشود (Etemadi et al., 2016).
[5]. Empire Building
[6]. Tax Avoidance
[7]. Governance
[8]. Cash Assets
[9]. Leverage
[10]. Return on Assets
[11]. Market Value to Book Value
[12]. Sales Growth
[13]. Institutional Owner