نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری، گروه حسابداری، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، خوراسگان (اصفهان)، ایران
2 استادیار، گروه حسابداری، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، خوراسگان (اصفهان)، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Objective: In this study, a new aspect of the relationship between ownership (The endogenous and exogenous) and dividend policy has been investigated.
Method: For this purpose, data of 2080 firm-year were gathered in the period 2002 to 2016. The effect of ownership variable on dividend policy was firstly estimated as exogenous and endogenous as second. For the statistical analysis, the results were analyzed via R Software by using ordinary panel data, PSM and GMM. In both methods (OLS and PSM), the pooled logistic regression and panel logistic model model was fitted and Akaike's information criterion (AIC) were used for comparing the methods.
Results: It was observed that the p-value of institutional investors (INS) and corporate investors (CORP) is less than 0.05, so these two variables have a significant effect on the variable dividend policy in the ordinary panel data and PSM. But in the GMM, there was a significant relationship between institutional ownership and dividend policy while no significant relationship between corporate ownership and dividend policy was observed. Finally, using PSM and matching of data in comparison with the other estimators can have a significant role in improving the fitted regression and its results are more significant and will lead to more accurate estimates.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
سیاست تقسیم سود، جنبۀ مهمی از مدیریت مالی است؛ زیرا مدیران در قالب این سیاست تصمیم میگیرند که از نتیجۀ کلی عملیات شرکت یعنی سود، چه مبلغی بین سهامداران توزیع و چه مبلغی بهصورت سود سنواتی در شرکت نگهداری شود. بازده کلی سهامدار نیز از عوامل این تصمیمگیری یعنی سهم سود دریافتی او و عایدی سرمایهای (افزایش قیمت سهام طی دورۀ معین) ناشی میشود. سود سهام دریافتی سهامدار، عنصری مهم در بازده سرمایهگذاری در شرکت به شمار میرود؛ بنابراین مدیران شرکت در تلفیق دو جنبۀ قرینه از تقسیم سود با تضاد روبهرو هستند. در این زمینه، فیشر بلک[1] (1976) در مقالۀ «معمای تقسیم سود» معتقد است پاسخ پرسشهایی از این دست که بهطور اساسی چرا شرکتها سود نقدی پرداخت میکنند یا چرا سرمایهگذاران به سود نقدی توجه میکنند، مبهم و نامشخص است. با تأمل دقیقتر دربارۀ سود نقدی به نظر میرسد سیاست تقسیم سود یک معماست، ترکیب سهامداران شرکتهای مختلف، متفاوت است و بخشی از مالکیت شرکتها در اختیار سهامداران حقیقی قرار دارد. این گروه برای نظارت بر عملکرد مدیران شرکت بهطور عمده به اطلاعات دردسترس عموم همانند صورتهای مالی منتشرشده تکیه میکنند؛ این در حالی است که بخش دیگری از مالکیت شرکتها در اختیار سهامداران حرفهای عمده قرار دارد که برخلاف گروه سهامداران نوع اول، اطلاعات داخلی باارزشی دربارۀ چشماندازهای آتی و راهبردهای تجاری و سرمایهگذاری بلندمدت شرکت ازطریق ارتباط مستقیم با مدیران در اختیار آنها قرار میگیرد. در این میان آنچه بیشتر جلب توجه میکند، حضور روزافزون سرمایهگذاران نهادی و حقوقی در دایرۀ مالکان شرکتهای سهامی عام است. ازطرفی سهامداران عمده، اختیار و انگیزۀ لازم برای کسب منافع شخصی و حق کنترل خود بر شرکت را دارند؛ بنابراین ممکن است بهعلت وجود تضاد بین سهامدار بزرگ و کوچک و برای اینکه سهامداران بزرگ، بیشتر جریانهای نقدی آزاد را کنترل کنند، بخش کمتری از سود میان سهامداران توزیع شود؛ ازاینرو سود سهام، ابزاری ایدهآل برای محدودکردن کسب منافع از سهامداران اقلیت است.
از مسائل مهمی که پژوهشگران در سالهای اخیر درپی رسواییهای گستردۀ مالی در سطح شرکتهای بزرگ، به آن توجه کردهاند و موضوعی مهم برای سرمایهگذاران محسوب میشود، موضوع حاکمیت شرکتی است که لزوم نظارت بر مدیریت شرکت و تفکیک مالکیت از مدیریت و درنهایت حفظ حقوق سرمایهگذاران و ذینفعان را بررسی میکند؛ ازطرف دیگر، دربارۀ خطمشی تقسیم سود در امور مالی شرکتی پژوهشهای زیادی انجام شده است؛ این پژوهشها بهدنبال بررسی این مسئله بودهاند که چرا شرکتها سودشان را توزیع میکنند یا چرا سرمایهگذاران به سود تقسیمی توجه دارند. این مسئله بهصورت «معمای تقسیم سود» در امور مالی شرکتی شناخته شده است. زیربنای اصلی هر دو گروه از پژوهشها، با عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و ذینفعان و رابطۀ نمایندگی بین مدیران و سهامداران، ارتباط دارد. جنسن و مکلینگ[2] (1976) با شرح هزینۀ نمایندگی که بهعلت عدمتقارن اطلاعات بین مدیریت و سهامداران ایجاد میشود، یکی از سازوکارهای کاهش این هزینه را کاهش جریان نقد آزاد دردسترس مدیران دانستهاند که با پرداخت سود تقسیمی حاصل میشود. سود تقسیمی، هزینۀ نمایندگی را بهوسیلۀ توزیع جریان نقد آزاد کاهش میدهد و مدیریت، این هزینه را در پروژههای بیثمر سرمایهگذاری میکند. براساس نظریۀ نمایندگی، بیشتر انتظار میرود مدیران فعالیتهایی را انجام دهند که برای سهامداران پرهزینه باشد و حتی قراردادهای بین مدیران و شرکتها نیز مانع فعالیتهای فرصتطلبانۀ مدیران نمیشود؛ بنابراین، سهامدارانی که قدرت کنترل ندارند، به ساختاری برای نظارت نیازمندند. حاکمیت شرکتی، ابزاری برای ایجاد توازن بین سهامداران و مدیریت است و سبب کاهش مشکلات نمایندگی میشود و این احتمال را کم میکند که مدیران، سیاست تقسیم سود کمتر از حد مطلوب را در پیش گیرند؛ بنابراین، انتظار میرود سازوکارهای حاکمیت شرکتی بر تقسیم سود تأثیر داشته باشد. ازطرفی، در بیشتر مطالعات فرض بر برونزائی ساختار مالکیت است؛ ولی ساختارهای مالکیت، تصادفی و برونزا نیست. درعوض، ساختارهای مالکیت درنتیجۀ سازوکارهای خودانتخابی[3] مالکان، تعیین شده است که در بعضی موارد از سیاستهای تقسیم سود تأثیر میگیرد. در این زمینه، اِلستون[4] و همکاران (2011) در مطالعهای ارتباط بین مالکیت نهادی و رفتار تقسیم سود در آلمان را بررسی کردهاند. پژوهش آنها با بهکارگیری PSM برای تشخیص مسائل درونزائی، با مطالعات اقتصادسنجی قبلی تفاوتهایی داشت. شواهد نشان داد مالکیت نهادی و کنترل بانکی، در تعیین سود تقسیمی تأثیر ندارند. در شرایطی که متغیر مالکیت درونزا باشد، تخمینزنهای OLS به تورش دچار میشوند که باید بهدنبال چارهای برای رفع این مشکل بود. هدف این پژوهش بررسی ارتباط درونزائی بین مالکیت و تقسیم سود با استفاده از برخی روشهای تحلیل آماری جدید برای رفع این نقص بوده است و با این روشها شرایط انجام آزمایش تصادفی را مهیا کرده است.
مبانی نظری
مفهوم حداکثرسازی سود[5] در ایجاد و مدیریت بنگاهها در سالهای اخیر نقد شده است و نظریهپردازان اقتصادی مفاهیم دیگری ازجمله حداکثرسازی مطلوبیت[6] را جانشین آن کردهاند. به این دلیل حداکثرسازی سود در بیشتر نقدها رد میشود؛ زیرا سود تنها انگیزۀ تأسیس و مدیریت بنگاهها نیست؛ بلکه اهداف رفاهی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز از اهداف مهم تأسیس شرکتها به شمار میرود. اقتصادانان، تشکیل سرمایه[7] را نیز از عوامل مؤثر بر رشد و پیشرفت اقتصادی میدانند. تشکیل سرمایه ازطرف دولت یا بخش خصوصی صورت میگیرد. دولتها در سرمایهگذاریهای خود اجرای برنامههای زیربنایی، سیاستهای اقتصاد ارشادی، برقراری امکانات برای دخالت در امر تنظیم عرضه و تقاضای کالاها و خدمات و… و نیز کسب منفعت برای پشتیبانی از اهداف سیاسی و نظامی را در نظر میگیرند؛ اما هدف بخش خصوصی از سرمایهگذاری، مواردی ازجمله کسب سود سالانه بهمنزلۀ سود سهام، کسب عایدی سرمایه، کسب سود سالانه و استفاده از عایدی سرمایه است (اسلامی بیدگلی، 1370).
بعد از میلر و مودیگیلیانی، پیشینۀ موضوع دربارۀ سیاست تقسیم سود، سه پیشفرض وجودنداشتن مالیات، وجود اطلاعات کامل و عقلانیت نمایندگان[8] را نادیده گرفت. نادیدهگرفتن فرض عقلانیت کامل سرمایهگذاران در مالی شرکتی، سبب ظهور رویکرد مالی شرکتی رفتاری[9] شده است (قالیباف اصل و بابالویان، 1393). برخی پژوهشگران با درنظرگرفتن نظریههای تقسیم سود، آثار سود تقسیمی را در نظر میگیرند؛ ازجمله بررسی تأثیر اعلامیۀ سود تقسیمی بر بازده سهام؛ یعنی بازده غیرعادی و بازده غیرعادی تجمعی (چابونی[10]، 2017)، بررسی اثر عدمتقارن اطلاعاتی بر سیاست تقسیم سود (دموری و دهقانیفیروزآبادی، 1393) و بررسی اثر نسبت اهرمی بر سیاست تقسیم سود (بنیمهد و اصغری، 1390).
ارتباط بین تقسیم سود و حاکمیت شرکتی در چهارچوب نظریۀ نمایندگی مطرح میشود و اجرای حاکمیت شرکتی سازوکاری است که ازسوی سهامداران برای کاهش هزینۀ نمایندگی به کار گرفته میشود. در زمینۀ ارتباط تمرکز مالکیت و سیاست تقسیم سود، دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اول بر این اساس استوار است که شرکتهایی که تعداد و درصد سهامداران بیرونی آنها کم است، به توزیع سود تمایلی ندارند؛ زیرا با توجه به نظریۀ هزینۀ نمایندگی، با افزایش پراکندگی مالکیت (افزایش تعداد سهامداران بیرونی)، سود تقسیمی مطالبهشدۀ سهامداران افزایش مییابد (جهانخانی و قربانی، 1384). افزون بر این در شرکتهای با تمرکز مالکیتی زیاد، برای بهبود نظم مالی یا همگرایی منافع بین مدیران و سهامداران، توزیع سود بیشتر ضرورتی ندارد؛ زیرا در غیاب تضادهای نمایندگی، سهامداران به اندازۀ کافی اطمینان دارند که از جریانهای نقدی شرکت به گونهای صحیح استفاده میشود؛ بنابراین، انتظار میرود سود کمتری توزیع شود و درنتیجه رابطۀ تمرکز مالکیت و تقسیم سود، معکوس باشد. در دیدگاه دوم چنین استدلال میشود که پرداخت سود تقسیمی، جایگزینی برای نظارت به شمار میرود. ازسوی دیگر، سهامداران بزرگ (شرکتهای متمرکز)، قدرت کافی برای وادارکردن شرکتها به توزیع جریانهای نقدی اضافی یا مازاد برای کاهش هزینههای نمایندگی را دارند؛ بر این اساس، انتظار میرود رابطۀ تمرکز مالکیت و تقسیم سود، همجهت باشد (گوسنی[11]، 2016).
دربارۀ حاکمیت شرکتی و مالکیت متمرکز سهامداران، پژوهشهای فراوانی انجام شده است؛ مانند بررسی تأثیر حاکمیت شرکتی و نقدشوندگی سهام بر سیاست تقسیم سود در اصلاح ساختار تجزیۀ سهام (پان[12] و همکاران، 2015)، بررسی اثر ساختار مالکیت بر تقسیم سود (النجار و کلینکارسلن[13]، 2016)، بررسی اثر سازوکار حاکمیت شرکتی، سودآوری، ریسک سیستماتیک (بتا) و اندازۀ شرکت بر سیاست تقسیم سود (گوسنی[14]، 2016)، بررسی تأثیر ساختار مالکیت شرکتهای دولتی و تمرکز مالکیت بر خطمشی تقسیم سود (بیجورن و لانتز[15]، 2016، گنزالز[16] و همکاران، 2017)، رابطۀ بین مالکیت داخلی و سیاست تقسیم سود در سیستم مالیاتی منتسب[17] (بالاچاندران[18] و همکاران، 2017).
نقش مالکان نهادی در نظریههای تقسیم سود، از ترجیحات آنها مبنی بر توزیع جریانهای نقدی برای کاهش هزینههای نمایندگی ناشی میشود. با توجه به موقعیت بانفوذ و اثرگذار سرمایهگذاران نهادی، انتظار میرود این گروه از مالکان بر سیاستهای مالی شرکت شامل سیاست تقسیم سود تأثیر داشته باشند. بر این اساس، مالکان نهادی ممکن است با تمایل مدیران مبنی بر انباشت بیشتر جریانهای نقدی مخالفت کنند و با توجه به قدرت رأی خود، مدیران را به تقسیم سود وادار کنند. این سرمایهگذاران بهطور معمول خواهان ارائۀ اطلاعات صحیح و بهموقع دربارۀ شرکتاند و بهطور مستمر، در شرکت برای ارائۀ دقیق و صحیح سود آتی کنکاش میکنند. آنان اطلاعات مرتبط با ارزش سهام را که در سود سال جاری منعکس نیست، تجزیهوتحلیل و در قیمتهای سهام لحاظ میکنند (فرضیۀ نظارت فعال). براساس نظریۀ علامتدهی، مدیران با آگاهی و اطلاعات بیشتر نسبت به بازار، انتظارات خود را دربارۀ عایدات آیندۀ شرکت با پرداخت سود به بازار مخابره میکنند و چنین استدلال میکنند که سود تقسیمی و سهامداران نهادی ممکن است ابزارهای پیامرسانی جایگزین قلمداد شوند. حضور سهامداران بزرگ ممکن است نیاز به استفاده از سود تقسیمی را در نقش پیامی از عملکرد مناسب کاهش دهد؛ زیرا خود این سهامداران ممکن است در نقش پیام معتبرتر عمل کنند. حضور مالکان نهادی ممکن است به بازار مخابره کند که هزینههای نمایندگی بهدلیل فعالیتهای نظارتی این گروه از سهامدارن کاهش یافته است (اعتمادی و همکاران، 1393). ازجمله پژوهشهای انجامشده در این زمینه عبارتاند از: آقایی و احمدیان (1392)، رجبی و همکاران (1392) و مشایخ و عبداللهی (1390).
الگوهای تکمعادلهای، یک متغیر وابسته یا درونزا (Y) و یک یا چند متغیر توضیحی (X) دارند که در آنها، جهت علیت از X به Y است. ازطرف دیگر یکی از مفروضات الگوی کلاسیک این است که متغیرهای توضیحی برونزا هستند. بدیهی است که ممکن است چنین شرایطی برقرار نباشد و یک متغیر درونزا، تابعی از متغیر درونزای دیگر باشد که خود نیز به معرفی معادلۀ دیگری نیاز دارد. بدین ترتیب بهجای یک معادله، با چند معادله (سیستم معادلات) روبهرو هستیم که این وضعیت موجب نقض فرضهای روش OLS میشود (سوری، 1392).
در بیشتر مطالعات، فرض شده است متغیر مالکیت، برونزاست؛ اما ساختارهای مالکیت[19] بهصورت برونزا ارائه یا بهصورت تصادفی[20] تعیین نمیشوند. درعوض، ساختارهای مالکیت بهمنزلۀ نتیجۀ سازوکارهای خودانتخابی[21]، تعیین میشوند که از سیاستهای تقسیم سود، تأثیر میگیرند. دمستز و لن[22] (1985) بیان کردند که انتخابهای مربوط به مالکیت توسط سهامداران، نتایج درونزائی رفتار حداکثرسازی ارزشاند. هیملبرگ[23] و همکاران (2004) خطرهای مشترک تشخیصندادن درونزائی متغیرهای مالکیت و نسبتهای ترازنامه را تشریح کردند. در شرایطی که متغیر مالکیت درونزا[24] باشد، تخمینزنهای OLS دچار تورش خواهند شد. سود تقسیمی و متغیر مالکیت بر هم اثر دوطرفه دارند. در بیشتر پژوهشهای مرتبط با مالکیت به این مسئله توجه نمیشود که متغیر مالکیت، تصادفی انتخاب نمیشود و درونزاست و بعضی از مالکان با توجه به سیاستهای تقسیم سود شرکت، جذب آن میشوند؛ بنابراین ممکن است سبب تورش در تخمین ضرایب رگرسیون شوند (دسای و جین[25]، 2011). در ادامه به برخی پژوهشهای انجامشده دربارۀ درونزائی مالکیت اشاره میشود:
کرین[26] و همکاران (2012) نشان دادند مالکیت نهادی بالا، سبب پرداخت سود بیشتر و بازخرید بیشتر سهام توسط شرکت میشود. در این پژوهش، درونزائی میان سیاستهای شرکت و مالکیت کنترل شده است؛ این کنترل ازطریق نشاندادن این مسئله انجام شده است که مالکیت تصادفی توسط مؤسسهها، سبب پرداخت سود بیشتر میشود. تاناتاوی[27] (2013) ارتباط بین ساختار مالکیت و سیاست تقسیم سود را بررسی کرده است. او متغیرهای درونزای بالقوه نظیر مالکیت شخصی بومی (DINDV) و مالکیت شخصی خارجی (FINDV) را که به نظر ارتباط معنیداری با پرداخت سود دارد، در دو مرحله آزمون کرده است. ابتدا شکل رگرسیونهای خلاصهشدۀ OLS از DINDV و FINDV را بر تمام متغیرهای برونزا (یعنی متغیرهای کنترل) و یک متغیر ابزاری با اسم عمر شرکت، تخمین زد؛ سپس رگرسیونهای توبیت از DPR را بر متغیرهای برونزا، متغیرهای درونزای بالقوه به شرح ذکرشده و جملههای باقیماندۀ ناشی از تخمین شکل خلاصهشدۀ OLS در مرحلۀ اول تخمین زد. هارادا و نگوین[28] (2011) نقش تمرکز مالکیت بر سیاست تقسیم سود شرکتهای ژاپنی را بررسی کردهاند. ابتدا درونزائی مالکیت را با استفاده از ابزارهایی مانند عمر شرکت و تمرکز مالکیت متوسط صنعت در رگرسیونهای اثر تیمار و حداقل مربعات دومرحلهای، کنترل کردند. نتایج نشان میدهد تمرکز مالکیت مرتبط با سودهای تقسیمی کمتر است. کِلارک[29] (2012) در رسالۀ خود اندازه و پراکندگی در دارندگان مالکیت چشمگیر و تأثیر آن بر ساختار سرمایه و سیاست تقسیم سود و نیز ارتباط درونزائی بین کنترل توسط مالکان اصلی و سطح بدهی و سود تقسیمی را بررسی کرده است. او معتقد است مشکل اساسی مرتبط با هر مطالعهای درزمینۀ ساختار مالکیت، درونزائی است؛ یعنی نمیتوان فرض کرد که سهامداران با مالکیت چشمگیر، بهصورت تصادفی، سهام شرکت را خریداری میکنند؛ بلکه آنها احتمالاً توسط فاکتورهای اقتصادی تعیین میشوند. او از الگوی GMM استفاده کرده است که بیشتر درونزائی پویا را تصحیح میکند. برمبرگر[30] و همکارانش (2013) اثر انگیزۀ قانونی بر سیاست تقسیم سود شرکتهای ارائهدهندۀ خدمات برق را مطالعه کردهاند. بعد از کنترل درونزائی با تخمینزن GMM، نتایج نشاندهندۀ این بود که این شرکتها با توجه به انگیزههای قانونی، سودهای تقسیمیشان را نسبت به شرکتهای دیگر، کمتر هموار میکنند.
با توجه به مباحث مطرحشده در بالا، سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت است از اینکه آیا ساختار مالکیت بیرونی بر سیاست تقسیم سود مؤثر است. بدین منظور فرضیههای زیر تدوین شدهاند:
الف- بین مالکیت نهادی متمرکز و سیاست تقسیم سود رابطۀ برونزا وجود دارد.
ب- بین مالکیت شرکتی متمرکز و سیاست تقسیم سود رابطۀ برونزا وجود دارد.
ج- بین مالکیت نهادی متمرکز و سیاست تقسیم سود رابطۀ درونزا وجود دارد.
د- بین مالکیت شرکتی متمرکز و سیاست تقسیم سود رابطۀ درونزا وجود دارد.
روش پژوهش
جامعۀ آماری پژوهش حاضر، همۀ شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران است که سال مالی آنها منتهی به پایان اسفندماه باشد، طی سالهای مذکور تغییر فعالیت و تغییر سال مالی نداده باشد، جزء شرکتهای سرمایهگذاری، واسطهگری مالی، هلدینگ، بانک و لیزینگ نباشد و اطلاعات موردنیاز در طول دورۀ بررسیشده دربارۀ آن شرکت بهطور کامل وجود داشته باشد. قلمرو زمانی پژوهش سالهای 1382 تا 1394 است. دادههای مربوط به متغیرهای مطالعهشده، از صورتهای مالی حسابرسیشدۀ شرکتهای فعال در بورس اوراق بهادار تهران و با استفاده از نرمافزارهای تدبیرپرداز و رهآورد نوین و در مواردی وبسایتهای مرتبط با بورس، گردآوری شده است؛ سپس تعداد مشاهدههای متشکل از 2080 سال - شرکت در طول 13 سال، بررسی و تجزیهوتحلیل شده است. برای تجزیهوتحلیل دادهها از سه روش OLS، GMM و PSM و نرمافزار R استفاده و نتایج با هم مقایسه شده است. بدین منظور اثر متغیر مالکیت بر خطمشی تقسیم سود، یکبار بهصورت برونزا و با تخمینزن OLS، و یکمرتبه بهصورت درونزا و با روشهای GMM و PSM تخمین زده شده است. برای پیادهسازی فن PSM، درصد بالای تقسیم سود، تیمار در نظر گرفته شده است و درصد پایین تقسیم سود، گروه کنترل یا مقایسه تعریف شده است. در PSM پس از بهکارگیری الگوی لاجیت، ابتدا نتایج تخمینهای الگو، احتمال پیشبینیشدهای از تیمار را برای هر شرکت فراهم میآورد که به آن نمرۀ گرایش میگویند. با توجه به این نمره و تقسیم سود، شرکتهای نمونه به دو دسته تقسیم شدند؛ سپس شرکتهای با درصد تقسیم سود بالا، با استفاده از نمرۀ گرایش بهصورت تصادفی مرتب شدند؛ به گونهای که اولین شرکتی که درصد تقسیم سود بالا داشت، با سایر شرکتها که این درصد را نداشتند، متناظر شد. پس از آن، این نمونۀ متناظرسازیشده، کنار گذاشته شد و دوباره این فرایند برای همۀ شرکتهایی که درصد تقسیم سود بالا داشتند، تکرار شد. درنهایت با استفاده از این نمونۀ همسانسازیشده، آثار مالکیت درونزا بر خطیمشی تقسیم سود مقایسه شد. درواقع روش PSM، شرایط آزمایش تصادفی را مهیا کرد.
با توجه به فرضیههای طراحیشدۀ پژوهش، الگوی زیر تدوین میشود:
DPRi,t = α1 + α2INSi,t+ α3CORPi,t + α4Controli,t + εi,t |
|
(1) |
|
که در آن DPRi,t، معادل نسبت سود تقسیمی در سال موردنظر و متغیر مجازی است (در صورتی که سود بیشتر از 10 درصد توزیع شود، برابر یک و در غیر این صورت برابر صفر است[31]). INSi,t، معادل سرمایهگذاران نهادی متمرکز و متغیر مستقل پژوهش است. مالکیت نهادی، برابر درصد سهام نگهداریشده توسط شرکتهای دولتی، شرکتهای بیمه، مؤسسههای مالی، بانکها و دیگر اجزای دولت است (ستایش و کاظم نژاد، 1389). CORPi,t، معادل سرمایهگذاران شرکتی متمرکز و متغیر مستقل پژوهش است. مالکیت شرکتی، برابر درصد سهام نگهداریشده توسط سایر شرکتهای سهامی از کل سهام سرمایۀ شرکت است و شامل انواع شرکتهای سهامی، بهجز شرکتهای دولتی و نهادهای مالی خارجی است (ستایش و کاظم نژاد، 1389). Controli,t، نشاندهندۀ متغیرهای کنترلی پژوهش است؛ این متغیرها عبارتاند از: سود خالص، سود انباشته، اندازۀ شرکت (لگاریتم طبیعی جمع دارائیها)، اهرم مالی (جمع بدهیها تقسیم بر جمع دارائیها)، سودآوری (سود عملیاتی تقسیم بر جمع دارائیها)، زمان (سال توزیع سود برحسب سال رکود و رونق که متغیر مجازی است و چنانچه در دورۀ موردنظر پژوهش، در هر سال، میانگین بازده صنعتها در بورس از میزان تورم بیشتر باشد، دورۀ رونق تلقی میشود و بالعکس)، نوع صنعت (شرکت جزء صنعتهای پربازده و کمبازده است که متغیر مجازی است) و فرصتهای رشد (درصد سالانۀ تغییر در فروش).
در این پژوهش مانند پژوهشهای مشایخ و عبداللهی (2012) و آقایی و احمدیان (2013)، برای تمرکز مالکیت، از مالکیت بیش از 5% استفاده شده است؛ همچنین براساس پژوهش کلارک (2012)، دارندگان مالکیت چشمگیر[32]، اشخاصیاند که دستکم 5% از کل سهام دارای رأی را داشته باشند و براساس پژوهش دی جونگ[33] و همکاران (2013)، مالکان غالب[34]، افرادیاند که درصد مالکیت آنها بالای 5% است.
یافتهها
برای تحلیل دادهها، ابتدا دادههای جمعآوریشده در نرمافزار اکسل وارد شد و پس از مرتبسازی به نرمافزار آماری R منتقل شد. تحلیل دادهها در دو بخش انجام شد. در بخش آمار توصیفی، بین متغیرهای کمی بررسیشده هم بهصورت سالانه و هم بهصورت کلی، متغیر سود خالص، بیشترین انحراف استاندارد را دارد که این، فاصلۀ زیاد میان مقادیر حداکثر و حداقل سود خالص را نشان میدهد؛ همچنین متغیر فرصتهای رشد، بیشترین چولگی و کشیدگی را دارد؛ بنابراین توزیع مشاهدهها مانند توزیع نرمال نیست. با توجه به اینکه چولگی دربارۀ بیشتر متغیرها میان 1- و 1 است، توزیع بیشتر متغیرها، قرینه یا نزدیک به قرینه است. در زمینۀ متغیرهای کیفی، شواهد نشان میدهد دورۀ رونق بیش از 69 درصد و صنعتهای پربازده بیش از 51 درصد را به خود اختصاص داده است و متغیرهای مالکیت شرکتی، مالکیت نهادی و درصد تقسیم سود بهترتیب فراوانی 56%، 78% و 75% را دارند. برای تحلیل آماری در بخش آمار استنباطی، ابتدا درونزائی متغیر مالکیت بررسی شد؛ سپس دادهها به سه روش زیر برازش و تحلیل شدند: 1. دادههای تلفیقی و تابلویی (برای فرضیههای اول و دوم) 2. PSM 3. GMM (برای فرضیههای سوم و چهارم). در هر روش ابتدا الگوی رگرسیون لجستیک تلفیقی و الگوی لجستیک تابلویی برازش داده شد و با استفاده از معیار آکائیک AIC مقایسه شد. الگویی که AIC کمتری داشته باشد، مناسبتر است و بهمنزلۀ الگوی نهایی، برازش داده میشود. نتایج گزارششده برای بررسی معناداری متغیرها از الگوی نهایی انتخابشده، حاصل میشود. در ادامه نتایج بهدستآمده با استفاده از دو روش دادههای معمولی و دادههای همسانسازیشده و براساس دو روش الگوی رگرسیون لجستیک (GLM)[35] و الگوی رگرسیون لجستیک تابلویی (PGLM)[36] با یکدیگر مقایسه شدند. وقتی متغیر پاسخ کیفی باشد، تنها دو نتیجۀ ممکن را داشته باشد و بتواند بهوسیلۀ متغیر شاخص دووجهی با ارزشهای صفر و یک نشان داده شود، به این حالت، الگوی رگرسیونی با متغیر پاسخ دووجهی میگویند (کاتنر و ناشیم[37]، 2005). همۀ الگوهای رگرسیونی (خطی و غیرخطی)، الگوهای خطی تعمیمیافته تلقی میشود و شامل رگرسیون خطی خطای نرمال و الگوهای رگرسیونی نمایی غیرخطی، لجستیک و پواسن است (کاتنر و ناشیم، 2005). الگوهای خطی تعمیمیافته که بهصورت لجستیک است، به شکل زیر است (آگرستی[38]، 2015):
در این پژوهش، متغیر وابسته از نوع کیفی دوسطحی است که توزیع گسستۀ دوجملهای دارد و نرمال نیست؛ بنابراین مفروضات کلاسیک رگرسیون نیازمند بررسی نیست. بررسی معناداری نهایی متغیرها با توجه به الگوی منتخب صورت میگیرد.
جدول (1) نتایج آزمون درونزائی ازطریق آزمون وو - هاسمن
متغیر |
آمارۀ آزمون |
سطح معنیداری |
نتیجه |
مالکیت نهادی متمرکز (INS) |
43/187 |
000/0 |
تأیید درونزائی |
مالکیت شرکتی متمرکز (CORP) |
914/193 |
000/0 |
تأیید درونزائی |
همانطور که در جدول 1 دیده میشود، هر دو متغیر مالکیت نهادی متمرکز و مالکیت شرکتی متمرکز، سطح معنیداری کمتر از 5% دارد و درونزاست.
جدول (2) نتایج برازش الگو به روش لجستیک تلفیقی (GLM) - قبل از همسانسازی
معناداری |
سطح معنیداری |
آمارۀآزمونt |
انحراف استاندارد |
ضریب |
|
6142/0 |
504/0 |
985/0 |
2969/0 |
عرض از مبدأ |
|
** |
0043/0 |
855/2 |
131/0 |
473/0 |
مالکیت نهادی |
* |
0307/0 |
16/2- |
1199/0 |
2591/0- |
مالکیت شرکتی |
6296/0 |
482/0- |
38508/0 |
19208/0- |
سود خالص |
|
*** |
001/0> |
392/7 |
608/0 |
495/4 |
سود انباشته |
7365/0 |
336/0- |
04193/0 |
01411/0- |
اندازۀ شرکت |
|
* |
0461/0 |
995/1 |
416/0 |
8298/0 |
اهرم مالی |
* |
0119/0 |
514/2 |
6181/0 |
554/1 |
سودآوری |
*** |
001/0> |
149/4- |
1208/0 |
5012/0- |
فرصتهای رشد |
*** |
001/0> |
214/4- |
1109/0 |
4673/0- |
صنعت |
592/0 |
536/0 |
1179/0 |
06318/0 |
زمان |
با استفاده از روش دادههای رگرسیون ساده در جدول 2، متغیرهای مستقل سرمایهگذاران نهادی متمرکز (INS) و سرمایهگذاران شرکتی متمرکز (CORP) بر متغیر وابستۀ سیاست تقسیم سود، تأثیر معناداری دارد. با توجه به اینکه سطح معناداری متغیرهای مستقل کمتر از 5% است، رابطۀ برونزای متغیر مالکیت با خطمشی تقسیم سود براساس الگوی تلفیقی تأیید میشود.
جدول (3) نتایج برازش الگو به روش تابلویی (PGLM) - قبل از همسانسازی
معناداری |
سطح معنیداری |
آمارۀ آزمونt |
انحراف استاندارد |
ضریب |
|
16827/0 |
378/1- |
6672/0 |
9192/0- |
عرض از مبدأ |
|
* |
0109/0 |
546/2 |
1327/0 |
3379/0 |
مالکیت نهادی |
* |
02613/0 |
224/2- |
1207/0 |
2686/0 |
مالکیت شرکتی |
58605/0 |
545/0- |
38508/0 |
2108/0- |
سود خالص |
|
*** |
001/0> |
068/7 |
6351/0 |
489/4 |
سود انباشته |
53925/0 |
614/0 |
04507/0 |
02767/0 |
اندازۀ شرکت |
|
06585/0 |
839/1 |
4226/0 |
7774/0 |
اهرم مالی |
|
* |
0374/0 |
081/2 |
6531/0 |
359/1 |
سودآوری |
*** |
001/0> |
25/4- |
1223/0 |
5196/0- |
فرصتهای رشد |
*** |
001/0> |
129/4- |
1136/0 |
4692/0- |
صنعت |
** |
00134/0 |
208/3 |
2791/0 |
8956/0 |
زمان |
با توجه به نتایج جدول 3، در برازش الگو با استفاده از روش رگرسیون تابلویی در دادههای همسانسازینشده نیز متغیرهای مستقل سرمایهگذاران نهادی متمرکز (INS) و سرمایهگذاران شرکتی متمرکز (CORP) بر متغیر وابستۀ سیاست تقسیم سود، تأثیر معنادار دارد.
جدول (4) مقایسۀ روش لجستیک تلفیقی و روش تابلویی در دادههای همسانسازینشده
معیار آکائیک |
نام الگو |
5/2078 |
الگوی لجستیک تلفیقی |
2/2069 |
الگوی لجستیک تابلویی |
در جدول 4 ملاحظه میشود که با درنظرگرفتن دادههای معمولی، معیار آکائیک با الگوی رگرسیون تابلویی کمتر از الگوی OLS است؛ بنابراین الگوی مناسبتری است. نتیجه اینکه متغیر مالکیت، رابطۀ برونزای معنیداری با خطمشی تقسیم سود دارد. در روش PSM از دادههای همسانسازیشده برای برازش الگوی رگرسیونی موردنظر استفاده میشود. با توجه به ماهیت تابلویی دادهها، ابتدا با استفاده از روش PSM، دادهها همسانسازی میشود؛ سپس با استفاده از این دادهها الگوی رگرسیون برازش داده میشود. نتایج بهدستآمده بهصورت زیر است:
جدول (5) نتایج برازش الگو به روش لجستیک تلفیقی (GLM) - بعد از همسانسازی به روش PSM
معناداری |
سطح معنیداری |
آمارۀ آزمونt |
انحراف استاندارد |
ضریب |
|
*** |
001/0> |
456/4- |
173/1 |
225/5- |
عرض از مبدأ |
*** |
001/0> |
884/5 |
3748/0 |
205/2 |
مالکیت نهادی |
*** |
001/0> |
007/4- |
2068/0 |
8289/0- |
مالکیت شرکتی |
11766/0 |
565/1- |
77808/0 |
12107/0- |
سود خالص |
|
*** |
001/0> |
646/9 |
431/1 |
8/13 |
سود انباشته |
6002/0 |
524/0- |
07446/0 |
03902/0- |
اندازۀ شرکت |
|
** |
00947/0 |
595/2 |
871/0 |
26/2 |
اهرم مالی |
*** |
001/0> |
249/6 |
9879/0 |
173/6 |
سودآوری |
*** |
001/0> |
541/6- |
3824/0 |
501/2- |
فرصتهای رشد |
*** |
001/0> |
917/7- |
2233/0 |
768/1- |
صنعت |
** |
00425/0 |
859/2 |
2167/0 |
6196/0 |
زمان |
در جدول 5 با استفاده از دادههای همسانسازیشده در الگوی رگرسیون لجستیک تلفیقی برازششده، اثر متغیرهای مستقل سرمایهگذاران نهادی متمرکز (INS) و سرمایهگذاران شرکتی متمرکز (CORP) بر متغیر وابستۀ سیاست تقسیم سود، معنادار است. در جدول 6 اثر متغیرهای مالکیت بر سیاست تقسیم سود به روش تابلویی است.
جدول (6) نتایج برازش الگو به روش لجستیک تابلویی (PGLM) - پس از همسانسازی
معناداری |
سطح معنیداری |
آمارۀ آزمونt |
انحراف استاندارد |
ضریب |
|
*** |
001/0> |
247/6- |
595/1 |
966/9- |
عرض از مبدأ |
*** |
001/0> |
741/5 |
3962/0 |
275/2 |
مالکیت نهادی |
*** |
001/0> |
233/4- |
2172/0 |
9191/0- |
مالکیت شرکتی |
087751/0 |
707/1- |
87508/0 |
1507/0- |
سور خالص |
|
*** |
001/0> |
543/9 |
692/1 |
14/16 |
سود انباشته |
084246/0 |
727/1 |
089/0 |
1537/0 |
اندازۀ شرکت |
|
** |
002228/0 |
058/3 |
9124/0 |
79/2 |
اهرم مالی |
*** |
001/0> |
149/5 |
066/1 |
491/5 |
سودآوری |
*** |
001/0> |
585/6- |
445/0 |
93/2- |
فرصتهای رشد |
*** |
001/0> |
172/7- |
23257/0 |
691/1- |
صنعت |
*** |
001/0> |
787/4 |
5733/0 |
744/2 |
زمان |
در الگوی رگرسیون لجستیک تابلویی مطابق جدول 6 نیز ملاحظه میشود که متغیرهای مستقل سرمایهگذاران نهادی متمرکز (INS) و سرمایهگذاران شرکتی متمرکز (CORP) بر متغیر وابستۀ سیاست تقسیم سود، اثر معنادار دارد. نتیجه اینکه با توجه به تأیید درونزائی در جدول 1، متغیر مالکیت، رابطۀ درونزائی معنیداری با خطمشی تقسیم سود دارد. در ادامه براساس جدول 7 مقایسهای برای انتخاب از بین روشهای رگرسیون لجستیک تلفیقی و تابلویی صورت گرفته است.
جدول (7) مقایسۀ رگرسیون لجستیک تلفیقی و روش لجستیک تابلویی در دادههای همسانسازیشده
معیار آکائیک |
نام الگو |
44/675 |
الگوی لجستیک تلفیقی (GLM) |
74/658 |
الگوی لجستیک تابلویی (PGLM) |
دربارۀ دادههای همسانسازیشده با مقایسۀ دو الگوی رگرسیون تلفیقی و رگرسیون تابلویی در جدول 7 ملاحظه میشود که معیار آکائیک برای الگوی تابلویی کمتر بوده است؛ بنابراین، این الگو مناسبتر است. در ادامه بهطور کلی بین 4 حالت نامبرده مقایسه صورت گرفته است و بهترین الگو برای برازش تعیین و تحلیل شده است.
جدول (8) مقایسۀ نتایج برازش با استفاده از دادههای معمولی و همسانسازیشده
معیار آکائیک |
نام الگو |
|
دادههای معمولی |
دادههای همسانسازیشده |
|
5/2078 |
44/675 |
الگوی لجستیک تلفیقی (GLM) |
2/2069 |
74/658 |
الگوی لجستیک تابلویی (PGLM) |
طبق جدول 8 ملاحظه میشود که معیار آکائیک برای دادههای همسانسازیشده نسبت به دادههای معمولی بسیار کمتر است؛ بنابراین نتیجه گرفته میشود که استفاده از روش PSM و همسانسازی دادهها، نقش بسزایی در بهبود رگرسیون برازشدادهشده دارد؛ همچنین در مقایسۀ دو روش رگرسیون لجستیک تلفیقی و رگرسیون لجستیک تابلویی با توجه به کمتربودن معیار آکائیک در روش تابلویی، این الگو، الگوی منتخب برای برازش در نظر گرفته میشود؛ بنابراین متغیر مالکیت، رابطۀ درونزائی معنیداری با خطمشی تقسیم سود دارد.
در جدول 9 نتایج نهایی الگوی منتخب از بین الگوهای ذکرشده، براساس الگوی تابلویی برای دادههای همسان، بیان شده است. براساس این جدول ملاحظه میشود که سطح معنیداری مربوط به متغیرهای مستقل مالکیت نهادی متمرکز (INS) و مالکیت شرکتی متمرکز (CORP)کمتر از 05/0 بوده است؛ بنابراین این دو متغیر اثر معناداری بر متغیر وابستۀ سیاست تقسیم سود دارد؛ همچنین با توجه به علامت ضریب برآوردشده دربارۀ مالکیت نهادی متمرکز و مثبتبودن ضریب، متمرکزبودن مالکیت نهادی (INS=1) سبب گرایش متغیر وابسته بهسمت 1 میشود؛ به عبارت دیگر این موضوع نشان میدهد با مالکیت نهادی متمرکز، نسبت سود تقسیمی در سال بیش از 10 درصد است؛ اما دربارۀ مالکیت شرکتی متمرکز (CORP=1) از آنجا که ضریب برآوردشده منفی است، تمرکز در مالکیت شرکتی سبب گرایش متغیر وابسته بهسمت صفر شده است و به بیان دیگر سبب شده است نسبت سود تقسیمی در سال کمتر از 10 درصد شود. با توجه به اینکه معیار آکائیک برای دادههای همسانسازیشده کمتر است، الگوی دادههای همسان دقت بیشتری دارد؛ بنابراین الگویی که درونزائی را لحاظ میکند، نسبت به الگویی که آن را در نظر نمیگیرد، به مراتب قدرتمندتر است؛ همچنین از آنجا که در الگوی دادههای همسان، مبحث درونزائی لحاظ شده است، رابطۀ درونزا باید بین متغیر تقسیم سود و مالکیت در نظر گرفته شود و همان طور که از نتایج جدول پیداست، شیب رگرسیون در دادههای همسانسازیشده نسبت به دادههای همسانسازینشده افزایش چشمگیری داشته است.
جدول (9) نتایج نهایی برازش الگو و بررسی اثر متغیرها
سطح معنیداری |
آمارۀ آزمونt |
انحراف استاندارد |
ضریب |
|
001/0> |
247/6- |
595/1 |
966/9- |
عرض از مبدأ |
001/0> |
741/5 |
3962/0 |
275/2 |
مالکیت نهادی |
001/0> |
233/4- |
2172/0 |
9192/0- |
مالکیت شرکتی |
087751/0 |
707/1- |
87508/0 |
1507/1- |
سود خالص |
001/0> |
543/9 |
692/1 |
14/16 |
سود انباشته |
082246/0 |
727/1 |
089/0 |
1537/0 |
اندازۀ شرکت |
002228/0 |
058/3 |
9124/0 |
79/2 |
اهرم مالی |
001/0> |
149/5 |
066/1 |
491/5 |
سودآوری |
001/0> |
585/6- |
445/0 |
93/2- |
فرصتهای رشد |
001/0> |
172/7- |
2357/0 |
691/1- |
صنعت |
01/0> |
787/4 |
5733/0 |
744/2- |
زمان |
در ارتباط با متغیرهای کنترلی مطالعهشده نیز مشاهدهها نشان میدهد تنها متغیرهای سود خالص و اندازۀ شرکت، اثر معنادار بر سیاست تقسیم سود ندارد و سایر متغیرهای کنترلی نیز اثر معناداری بر متغیر وابسته میگذارد.
جدول (10) نتایج برازش الگو و بررسی اثر متغیرها در روش GMM
سطح معنیداری |
آمارۀ آزمونt |
انحراف استاندارد |
ضریب |
|
001/0> |
8049/4 |
12415/0 |
59651/0 |
عرض از مبدأ |
013936/0 |
4589/2 |
031504/0 |
077466/0 |
مالکیت نهادی |
070498/0 |
8087/1- |
02363/0 |
04274/0- |
مالکیت شرکتی |
89754/0 |
12877/0- |
539209/0 |
69210/0- |
سود خالص |
001/0> |
6565/6 |
11818/0 |
78665/0 |
سود انباشته |
5448/0 |
60556/0- |
008747/0 |
0053/0- |
اندازۀ شرکت |
046055/0 |
9949/1 |
089514/0 |
17857/0 |
اهرم مالی |
22545/0 |
2122/1 |
10166/0 |
12323/0 |
سودآوری |
001362/0 |
2026/3- |
003458/0 |
01108/0- |
فرصتهای رشد |
001/0> |
6306/4- |
018104/0 |
08383/0- |
صنعت |
65134/0 |
4519/0 |
020693/0 |
009351/0 |
زمان |
جدول 10 نتایج نهایی برازش الگو و بررسی اثر متغیرها در روش GMM را نشان میدهد. همان طور که در این جدول ملاحظه میشود، سطح معنیداری مربوط به متغیر مستقل مالکیت نهادی (INS) کمتر از سطح خطای 05/0 بوده است و اثر معنادار بر سیاست تقسیم سود داشته است؛ اما دربارۀ مالکیت شرکتی (CORP) سطح معنیداری حاصل بیش از 05/0 بوده است؛ بنابراین اثر معناداری بر متغیر وابسته ندارد. با توجه به درونزائی مالکیت، این نتیجه نشاندهندۀ این است که استفاده از رگرسیون معمولی، سبب وجود رابطۀ کاذب بین متغیر مالکیت شرکتی و خطمشی تقسیم سود میشود. در ارتباط با متغیرهای کنترلی مطالعهشده نیز مشاهدهها نشان میدهد در روش GMM، تنها متغیرهای سود انباشته، اهرم مالی، فرصتهای رشد و صنعت درسطح 5%، اثر معناداری بر سیاست تقسیم سود دارد؛ یعنی با توجه به ضریب بتا در جدول (10)، از بین متغیرهای اشارهشده که اثر معنیداری دارند، متغیرهای کنترلی فرصتهای رشد و صنعت، ارتباط منفی معنیدار با خطمشی تقسیم سود دارد و متغیرهای سود انباشته و اهرم مالی اثر معنیدار مثبت دارد. سایر متغیرهای کنترلی (سود خالص، اندازۀ شرکت، سودآوری و زمان) اثر معناداری بر این متغیر وابسته نمیگذارند.
نتایج و پیشنهادها
تاکنون پژوهش داخلی دربارۀ رابطۀ درونزائی مالکیت و تقسیم سود انجام نشده است و بیشتر پژوهشها متغیر مالکیت را بهصورت برونزا مینگرند؛ در حالی که این متغیر درونزاست و بهصورت تصادفی انتخاب نمیشود. چنانچه به متغیر مالکیت بهصورت برونزا نگریسته شود، ضرایب رگرسیون محاسبهشده برای معنیداری رابطۀ بین متغیرهای پژوهش، تورش پیدا میکند؛ بنابراین در این پژوهش یکبار به متغیر مالکیت بهمنزلۀ متغیر برونزا (براساس روش OLS) و یکمرتبه بهصورت درونزا (براساس روشهای GMM و PSM) توجه شده است. برای رفع مشکل درونزائی از فنهایی مانند PSM و GMM استفاده شده است. نتایج سه روش OLS، PSM و GMM با هم مقایسه شدند. برمبنای فرضیۀ اول و سوم پژوهش و براساس مبانی نظری، انتظار میرفت بین مالکیت نهادی متمرکز و سیاست تقسیم سود، رابطۀ معنیداری وجود داشته باشد؛ یعنی مالکان نهادی با توجه به سیاست تقسیم سود شرکت، جذب آن شوند. با توجه به اینکه این مسئله ممکن است سبب تورش در تخمین ضرایب رگرسیون شود، از رویکرد همسانسازی و متناظرسازی استفاده شد تا شرایط آزمایش تصادفی مهیا شود. فرضیۀ اول یعنی وجود رابطۀ برونزا بین مالکیت نهادی و خطمشی تقسیم سود تأیید میشود (آنچه تاکنون در پژوهشهای داخلی انجام گرفته است)؛ ولی براساس آزمون درونزائی، درونزابودن متغیر مالکیت تأیید شده است. درنهایت، نتایج نشاندهندۀ این بود که بین مالکیت نهادی متمرکز و سیاست تقسیم سود رابطۀ درونزای معنیداری بهصورت مثبت وجود دارد. براساس فرضیۀ نظارت فعال، نظارت بیشتر ازجانب سهامداران عمده تضمین میکند که منابع شرکت کمتر در پروژههای با کیفیت ضعیف هدر داده میشوند. مفهوم ضمنی این امر آن است که وجه نقد بیشتری برای سود سهام پرداخته میشود؛ بنابراین، طبق فرضیۀ نظارت، مالکیت متمرکز سهام، سازوکار حاکمیت شرکتی کلیدی محسوب میشود و بین تمرکز مالکیت و پرداخت سود سهام رابطۀ مثبتی وجود دارد؛ پس مالکان نهادی ممکن است در شرکتهای با سودهای تقسیمی بیشتر، تصمیم بگیرند مالکیت خود را حفظ کنند. نتایج این پژوهش مشابه پژوهشهای بیجورن و لانتز (2016)، کلارک (2012)، تاناتاوی (2013)، کرین و همکاران (2012)، هیملبرگ و همکاران (2004)، رجبی و همکاران (2013) و برخلاف پژوهشهای هارادا و نگوین (2011)، اِلستون و همکاران (2011)، گوسنی (2016)، النجار و کلینکارسلن (2016)، دموری و دهقانیفیروزآبادی (2014) و مشایخ و عبداللهی (2012) است.
برمبنای فرضیۀ دوم و چهارم پژوهش و براساس مبانی نظری آن انتظار میرفت بین مالکیت شرکتی متمرکز و سیاست تقسیم سود رابطۀ معنیداری وجود داشته باشد. فرضیۀ دوم یعنی وجود رابطۀ برونزا بین مالکیت شرکتی و خطمشی تقسیم سود تأیید میشود؛ ولی براساس آزمون درونزائی، درونزابودن متغیر مالکیت شرکتی تأیید شده است؛ درنهایت، نتایج نشان داد بین مالکیت شرکتی متمرکز و سیاست تقسیم سود رابطۀ درونزای معنیداری بهصورت منفی وجود دارد که مطابق با نظریۀ کسب منفعت است. براساس فرضیۀ کسب منفعت، بیشتر سهامداران عمده اختیار و انگیزۀ لازم برای کسب منافع شخصی از حق کنترل خود بر شرکت را دارند؛ اما پرداخت سود سهام تضمین میکند بهصورت متناسب مبالغی بین سهامداران بزرگ و کوچک تقسیم شود؛ ازاینرو، سود سهام ابزاری ایدهآل برای محدودکردن کسب منافع از سهامداران اقلیت است. سهامدار عمده با اعطای سود سهام به سهامداران اقلیت، بیمیلی خود به سوءاستفاده از آنها را علامت میدهد. ازسوی دیگر، کاهش سود سهام با قراردادن پول بیشتری در اختیار سهامدار عمده، توان بالقوۀ کسب منافع را افزایش میدهد.
طبق فرضیۀ کسب منفعت، انتظار میرود شرکتهایی که تضاد بین سهامدار بزرگ و کوچک در آنها شدیدتر است، بخش کمتری از سودشان را برای سود سهام پرداخت کنند؛ بنابراین مالکان شرکتی، برای کنترل بیشتر جریانهای نقدی آزاد، ممکن است در شرکتهای با سودهای تقسیمی پایین، تصمیم بگیرند مالکیت خود را حفظ کنند. نتایج این پژوهش مشابه پژوهشهای دسای و جین (2011)، هارادا و نگوین (2011) و برخلاف پژوهشهای گوسنی (2016)، بیجورن و لانتز (2016)، تاناتاوی (2013)، النجار و کلینکارسلن (2016)، کلارک (2012)، اِلستون و همکاران (2011)، هیملبرگ و همکاران (2004)، رجبی و همکاران (2013) و مشایخ و عبداللهی (2012) است.
دربارۀ روش GMM، تنها متغیر مالکیت نهادی اثر معنیداری بر تقسیم سود دارد. این امر نشاندهندۀ این است که استفاده از رگرسیون معمولی ممکن است سبب ایجاد رابطۀ کاذب بین متغیر مالکیت شرکتی و خطمشی تقسیم سود شود. سود تقسیمی و متغیر مالکیت بر هم اثر دوطرفه دارند (وجود حلقۀ علیت) و در بیشتر پژوهشهای مرتبط با مالکیت، به این مسئله توجه نمیشود که متغیر مالکیت، تصادفی انتخاب نمیشود (و درونزاست) و مالکان با توجه به سیاستهای تقسیم سود شرکت، جذب آن میشوند؛ بنابراین ممکن است سبب تورش در تخمین ضرایب رگرسیون شود. درنهایت اینکه استفاده از روش PSM و همسانسازی دادهها، نقش بسزایی در بهبود رگرسیون برازش دادهشده و همچنین معنیداری قوی نتایج دارد. در این روش امکان انجام آزمایش تصادفی و همسانسازی این دادهها براساس نمرۀ گرایش مهیا شده است و مشکل درونزائی و سوگیری در انتخاب[39] و خودانتخابی رفع میشود.
به سرمایهگذاران جزء توصیه میشود به وجود سرمایهگذاران نهادی و شرکتی توجه خاص داشته باشند؛ زیرا بهدلیل اینکه نظارت بیشتر ازطرف سهامداران نهادی تضمین میکند منابع شرکت، کمتر در پروژههای با کیفیت ضعیف هدر داده شوند، وجه نقد بیشتری برای سود سهام پرداخت میشود که در این حالت هزینههای نمایندگی نیز کاهش مییابد. درنتیجه سهامداران جزء که بهدنبال توزیع سود بیشترند، باید بهدنبال شرکتهای با سهامداران نهادی باشند و عاملی نظارتی و پیامرسان قلمداد میشوند. ازطرف دیگر سهامداران جزء که بیشتر بهدنبال سرمایهگذاری وجوه نقد مازاد بهجای توزیع آن بین سهامداراناند، بهعلت حضور سهامداران شرکتی، دیگر نگران سوءاستفادۀ مدیریت از وجوه مازاد نیستند. به این سرمایهگذاران توصیه میشود در شرکتهای با درصد بالاتر سهامداران شرکتی، سرمایهگذاری کنند. به همۀ سرمایهگذاران پیشنهاد میشود برای سرمایهگذاری علاوه بر توجه به میزان توزیع سود (با توجه به وجود محتوای اطلاعاتی سود)، به سایر موارد ازجمله نوع صنعت، زمان و سال توزیع سود (سال رکود و رونق بورس)، رشد فروش، میزان سود انباشته و اهرم مالی توجه ویژه داشته باشند. به مدیران نیز توصیه میشود برای کاهش هزینههای نمایندگی خود سعی در جذب یا حفظ سهامداران نهادی داشته باشند؛ زیرا وجود آنها سیگنال مثبت برای جذب سرمایههای سرمایهگذاران تلقی میشود. به سرمایهگذاران نهادی برای جلوگیری از سوءاستفادۀ احتمالی مدیران از جریان نقدی آزاد، توصیه میشود در شرکتهای با درصد سود تقسیمی بیشتر سرمایهگذاری کنند و به سرمایهگذاران شرکتی توصیه میشود برای کنترل بیشتر جریانهای نقدی آزاد و برای محدودکردن کسب منافع از سهامداران اقلیت، در شرکتهای با درصد سود تقسیمی کمتر، بهدنبال سرمایهگذاری باشند. به سازمان بورس توصیه میشود با الزام به شفافسازی بیشتر شرکتها دربارۀ توزیع سود، امکان حضور سرمایهگذاران نهادی و شرکتی بیشتر را در بازار سرمایه فراهم کند؛ زیرا وجود این نوع سرمایهگذاران، ابزار ترغیبکنندۀ بیشتری برای افرادی که در بورس حضور دارند یا سرمایهگذارانی است که بنا به کارآیی ضعیف بازار سرمایه، حاضر به سرمایهگذاری در این بازار نیستند.
مالکیت، متغیری درونزاست نه برونزا؛ یعنی مالکان شرکتها بهصورت تصادفی شرکتها را برای سرمایهگذاری انتخاب نمیکنند و هرکدام با اهداف مختلفی (ازجمله تقسیم سود، میزان سود، بازده سهام و...) جذب شرکتها میشوند؛ بنابراین بهلحاظ آماری شرایط آزمایش تصادفی مهیا نمیشود (سوگیری در انتخاب) و درنتیجه سبب تورش در ضرایب رگرسیون میشود؛ بنابراین به پژوهشگران توصیه میشود به متغیر مالکیت در انجام پژوهشها بهصورت متغیر درونزا بنگرند و با استفاده از سایر روشهای آماری ازجمله 2SLS و 3SLS، رگرسیون با آثار ثابت، استفاده از متغیرهای ابزاری بیشتر در الگو و ... بهدنبال رفع این نقص باشند و نتایج این روشها را با نتایج این پژوهش مقایسه کنند. براساس برخی پژوهشهای خارجی، برای تمرکز مالکیت از مالکیت بالای 25% استفاده شده است. پیشنهاد میشود از شاخص هرفیندال نیز استفاده شود؛ همچنین برای تبیین تمرکز مالکیت، از سهام شناور آزاد استفاده شود. در صورت برداشتهشدن تحریمها علیه ایران، احتمال سرازیرشدن سرمایههای خارجی به کشور زیاد میشود؛ بنابراین انجام پژوهشی بهصورت مجزا دربارۀ بررسی رابطۀ درونزای مالکیت خارجی و تقسیم سود براساس روش GMM و PSM پیشنهاد میشود؛ بهعلاوه اثر سایر انواع تمرکز مالکیت ازجمله مالکیت خانوادگی، مدیریتی، سهامداران حقیقی و... بر خطمشی تقسیم سود براساس روش GMM و PSM سنجیده شود. متغیر تقسیم سود، متغیر مستقل و متغیر مالکیت اعم از نهادی و شرکتی بهصورت وابسته در نظر گرفته شده است و با توجه به سایر متغیرهای کنترلی موجود در این پژوهش، تأثیر خطمشی تقسیم سود بر تمرکز مالکیت نهادی و شرکتی براساس روش GMM و PSM لحاظ شود (با توجه به نظریۀ مشتری سود سهام). برای سنجش متغیر وابسته بهجای DPR، از مواردی ازجمله نسبت سود تقسیمی به سود عملیاتی یا نسبت سود تقسیمی به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام یا تغییرهای ایجادشده در سود تقسیمی نسبت به سال قبل یا تصمیم به پرداخت سود استفاده شود (به روش GMM و PSM) و نتایج آن با این پژوهش مقایسه شود.
در این پژوهش بخشی از سازوکارهای حاکمیت شرکتی (شامل مالکیت سهامداران عمده) معرفی و رابطۀ آنها با خطمشی تقسیم سود بررسی شد. مبانی نظری گذشته و پژوهشهای انجامشده در خارج، معیارهای بیشتری برای شاخصهای مربوط به حاکمیت شرکتی در نظر گرفتهاند (نظیر کارآیی واحد حسابرسی داخلی، عملکرد کمیتۀ حسابرسی، میزان و نحوۀ شناسایی پاداش پرداختی به اعضای هیئتمدیره و...)؛ ولی در ایران بهدلیل دسترسینداشتن به اطلاعات و دادههای مربوط به شاخصهای ذکرشده، تأثیر این معیارها بر خطمشی تقسیم سود بررسی نشده است. در صورت استفاده از شاخصهای متفاوت و متنوعتر، نتایج پژوهش دستخوش تغییراتی میشد؛ همچنین پژوهش حاضر با استفاده از دادههای شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران انجام شده است و شرکتهای سرمایهگذاری، لیزینگ و بیمه بهعلت ماهیت خاص فعالیت آنها از جامعۀ آماری کنار گذاشته شدهاند؛ بنابراین نتایج بهدستآمده قابلیت تعمیم به تمام شرکتها را ندارد. ذکر این نکته ضروری است که اقلام مندرج در متن صورتهای مالی بهواسطۀ آثار تورم تعدیل نشده است و از آنجا که واحدهای تجاری در زمانهای متفاوت تأسیس شدهاند و اقلام داراییهای خود را در زمانهای متفاوت به دست آوردهاند، کیفیت قابلیت اقلام بر نتایج پژوهش اثر میگذارد و تعمیم نتایج را با محدودیتهایی همراه میکند. ذکر این نکته ضروری است که درصدهای ذکرشده برای محاسبۀ تمرکز مالکیت (5%) در متغیرهای مالکیت نهادی و شرکتی و برای متغیر سیاست تقسیم سود (10%)، بهصورت ذاتی نیست و براساس قاعدۀ سرانگشتی[40] است که بر نتایج بهدستآمده تأثیر میگذارد.
[1]. Fisher Black
[2]. Jensen & Meckling
[3]. Self-selection
[4]. Elston
[5]. Profit Maximization
[6]. Utility Maximization
[7]. Capital Formation
[8]. Agents’ rationality
[9]. Behavioral corporate finance
[10]. Chaabouni
[11] Gusni
[12]. Pan
[14]. Gusni
[15]. Björn & Lantz
[16]. Gonzalez
[17]. imputation tax system
در سیستم مالیات منتسب، سرمایهگذارانی که سود دریافت میکنند، از تخفیف مالیاتی نیز بهرهمند میشوند. در این سیستم، تمام یا بخشی از مالیات پرداختی توسط شرکت، با تخفیف مالیاتی (tax credit) به سهامداران تخصیص مییابد (منتسب میشود). درواقع در این سیستم از پرداخت مالیات مضاعف (double taxation) جلوگیری میشود.
[19]. ownership patterns
[20]. randomly
[21]. self-selection mechanisms
[22]. Demsetz & Lehn
[23]. Himmelberg
[24]. endogenous
[25] Desai & Jin
[26]. Crane
[27]. Thanatawee
[28]. Harada & Nguyen
[29]. Clarke
[30]. Bremberger
[31]. با توجه به قانون تجارت در ایران، شرکتها موظفاند دستکم 10 درصد از سود خود را در هر سال توزیع کنند. در نظرگیری نسبت سود تقسیمی در این پژوهش، براساس قاعدۀ سرانگشتی است.
[32]. Substantial holders
[33]. De jong
[34]. Dominant owners
[35]. Generalized Linear Model
[36]. Panel Generalized Linear Model
[37] Kutner & Nachtsheim
[38] Agresti
[39]. Selection bias
[40]. HeuristicApproach