The Effect of Internal Control on the Relationship Between Financialization and the Probability of Corporate Financial Fraud (Tehran Stock Exchange Companies)

Document Type : Research Paper

Authors

1 Researcher and PhD in Financial Management, Management Research Center, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran

2 M. A degree, Department of Accounting, Faculty of Management, Feiz-e-Islam Institute of Higher Education, Khomeini shahr, Iran

3 Assistant Professor, Science, Technology and Innovation Financing and Economics Department, National Research Institute for Science Policy (NRISP), Tehran, Iran

4 Assistant Professor, Department of Accounting, Faculty of Management, Aghigh Institute of Higher Education, Shahinshahr, Iran

Abstract

The aim of this study is to examine the impact of internal control on the relationship between financialization and the likelihood of financial fraud in companies listed on the Tehran Stock Exchange. For this purpose, using a systematic sampling method, 190 listed companies were selected over the period from 2016 to 2022. Data were collected from Rahavard Novin software and the official website of the Tehran Stock Exchange. Logistic regression models were used to analyze the data, utilizing Eviews software. The results showed that corporate financialization has a positive and significant effect on the likelihood of financial fraud. However, based on the coefficients of the financialization variable, the probability of fraud is lower in companies with a low level of financialization compared to those with a high level. Moreover, internal control causes financialization to have a nonlinear negative impact on the likelihood of fraud, ultimately reducing it. The findings indicate that while financialization increases the likelihood of fraud—especially in highly financialized companies—the presence of internal control alongside financialization helps to mitigate the risk of fraud.

Keywords

Main Subjects


مقدمه

در دهۀ 1970، بحران سودآوری منجر به تغییر سرمایه‌گذاری به سمت بخش مالی شد که منجر به شکل‌گیری مفهوم مالی‌سازی شد. ازیک‌طرف، رشد سریع اقتصاد پیش‌نیاز مالی‌سازی شرکت‌ها بود و توسعۀ سریع اقتصاد بازار به بلوغ بیشتر بازارهای مالی منجر شد که شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا از مزایای سرمایه‌گذاری‌های مالی از همه نوع بهره ببرند (Li, 2023). از طرف دیگر فشار نزولی که بر اقتصاد از سال 2020 با اپیدمی جدید تشدید شده است؛ در نتیجۀ این عوامل، شرکت‌ها به دنبال سود و انگیزۀ سرمایه‌گذاری بیشتر در فعالیت‌های مالی شده‌اند (Li, 2023).

امروزه مالی‌سازی نه‌تنها نقشی محوری در توسعۀ کلی اقتصاد دارد، بلکه بسیاری از بخش‌های صنایع و جامعه را تحت تأثیر خود قرار داده و حتی در محصولات و صنایعی نفوذ کرده است که فقط برای زندگی مردم ضروری هستند Kong et al., 2022)). برخی مطالعات نشان داده‌اند که تقلب شرکتی در شرکت‌هایی با سلامت مالی ضعیف و ریسک مالی بالا رخ می‌دهد و مطالعات روی پیامدهای اقتصادی مالی‌سازی شرکت‌ها نیز نشان داده‌اند که مالی‌سازی ریسک مالی را افزایش می‌دهد و شرکت‌ها را بیش‌ازحد بدهکار می‌کند (Zhang et al., 2020). مالی‌سازی می‌تواند مشکلات نمایندگی را که شرکت‌ها با آن مواجه هستند تشدید کند و درنتیجه به تقلب کمک کند (Zhang et al., 2020). تقلب‌های صورت‌های مالی به شکل چشمگیری توجه عموم جامعه، رسانه‌ها، سرمایه‌گذاران، جامعۀ مالی و قانون‌گذاران را به خود جلب کرده است (Fallahhamidi et al., 2021). ازجمله عواملی که بر احتمال تقلب و ریسک تقلب تأثیرگذار هستند، می‌توان به مالی‌سازی شرکت و کنترل داخلی اشاره کرد. همچنان کنترل داخلی یک بخش اساسی از فرایند حسابرسی در بخش دولتی و خصوصی است. کنترل‌های داخلی سیستمی از خط‌مشی‌ها و رویه‌های شرکت است که برخی از خدمات اطمینان از عملکرد مؤثر شرکت و مطابقت با تمام قوانین قابل‌اجرا را ارائه می‌کند. سیستم کنترل داخلی نشان‌دهندۀ فرایند گزارش‌دهی شرکت است. ازآنجایی‌که ممکن است اشتباهات و تقلب اتفاق بیفتد، ایجاد تدابیر امنیتی برای اطمینان از انجام کافی مسئولیت‌های امانت‌داری مهم است. برای شرکت‌های بزرگ چندملیتی، سیستم کنترل داخلی می‌تواند لایه‌های بسیاری از سایر سیستم‌های کنترلی، ازجمله اخلاق شرکتی و حاکمیت شرکتی را دربرگیرد (Osma et al., 2022).

تعدادی از مطالعات (Tian & Sun, 2023; Esmailikia & Oshani, 2022; Zhang et al., 2020) نشان داده‌اند که تقلب در شرکت‌هایی با سلامت مالی ضعیف و ریسک مالی بالا رخ می‌دهد و مطالعات روی پیامدهای اقتصادی مالی‌سازی شرکت‌ها نیز نشان داده‌اند که مالی‌سازی، ریسک مالی را افزایش می‌دهد و شرکت‌ها را بیش‌ازحد بدهکار می‌کند. مدیریت احتمالاً به‌منظور برآورده‌کردن الزامات قراردادی، بیش‌ازحد در دارایی‌های مالی سرمایه‌گذاری می‌کند و زمانی که سرمایه‌گذاری با شکست مواجه شود، احتمالاً ازطریق تقلب و دستکاری درآمد، تمرکز خود را بر روی دارایی‌های مالی افزایش می‌دهد (Zhang et al., 2020). رابطۀ بین مالی‌سازی شرکت و مدیریت به سه صورت آشکار می‌شود: اولاً، سطح بالای مالی‌سازی نشان می‌دهد که ممکن است شرکت مشکلات نمایندگی جدی‌تری داشته باشد و احتمال تقلب بیشتر باشد. ناهماهنگی اهداف منافع منجر به مشکلات نمایندگی بین سهام‌داران و مدیران می‌شود و برای اطمینان از اینکه منافع سهام‌داران به حداکثر می‌رسد، پاداش مدیران معمولاً با عملکرد آنها مرتبط است؛ بااین‌حال، سیستم‌های پاداش مبتنی‌بر عملکرد ممکن است مدیران را به تمرکز بیش‌ازحد بر عملکرد شرکت و غفلت از عوامل دیگر مانند ریسک و توسعۀ بلندمدت در هنگام تصمیم‌گیری سوق دهد و این مشکل ممکن است با افزایش مالی‌سازی بیشتر شود (Cheng et al., 2018)؛ به‌ویژه سرمایه‌گذاری مالی در مقایسه با سرمایه‌گذاری واقعی دارای نرخ بازدۀ بالاتر و چرخۀ سرمایه‌گذاری کوتاه‌تری است؛ بنابراین، مدیران می‌توانند به‌سرعت عملکرد شرکت را ازطریق سرمایه‌گذاری مالی در کوتاه‌مدت بهبود بخشند؛ بنابراین، مالی‌سازی بنگاه‌های واقعی تا حدی به این معناست که مدیران در مبادلۀ بین منافع خود و توسعۀ بلندمدت بنگاه، اولی را انتخاب می‌کنند که تا حدی بازتابی از تنگ‌نظری و خودخواهی مدیران است؛ ثانیاً، سرمایه‌گذاری بیش‌ازحد مدیران در دارایی‌های مالی نیز نشان‌دهندۀ عدم نظارت مدیران توسط سهام‌داران است که ممکن است منجر به خطر کنترل غالب مدیریت و فرصت‌های بیشتر برای مدیران برای ارتکاب تقلب شود؛ درنهایت، مالی‌سازی شرکت‌ها ممکن است از تبانی بین سهام‌داران عمده و مدیریت نشئت بگیرد (Alawadhi et al., 2020)؛ بدین معنا که سرمایه‌گذاری های مالی در مقایسه با سرمایه‌گذاری های واقعی در دارایی‌های فیزیکی یا پروژه‌های بلندمدت، بازدۀ سریع‌تری را ارائه می‌دهند. مدیران بیشتر برای نشان‌دادن نتایج کوتاه‌مدت با فشار مواجه می‌شوند که ممکن است این استراتژی‌های مالی را برای افزایش سریع معیارهای عملکرد، درنتیجه افزایش پاداش و امنیت شغلی خود اولویت‌بندی کنند؛ بنابراین، این تمرکز کوتاه‌مدت (اگرچه ممکن است سهام‌داران از سودهای فوری برخوردار شوند) می‌تواند منجر به سرمایه‌گذاری ناکافی در عملیات اصلی شرکت شود که سلامت کلی شرکت ممکن است در طول زمان بدتر شود.

 به‌طور خلاصه، سطح بالاتر مالی‌سازی به این معنی است که مدیریت ریسک بیشتری برای ارتکاب تقلب دارد. براساس تجزیه‌وتحلیل فوق می‌توان انتظار داشت که مالی‌سازی واحد تجاری اثر تسهیل‌کننده بر تقلب شرکتی دارد و هرچه سطح مالی‌سازی شرکت بالاتر باشد، احتمال تقلب شرکتی بیشتر است. مالی‌سازی بیش‌ازحد واحد تجاری منعکس‌کنندۀ ذهنیت سوداگرانۀ مدیریت برای استفاده از دارایی‌های مالی برای به دست آوردن بازدۀ اضافی کوتاه‌مدت است که خطرات مالی با آن را تشدید می‌کند؛ درحالی‌که کنترل داخلی مؤثر بیشتر بر ثبات بلندمدت شرکت تمرکز دارد و می‌تواند قدرت مدیریت را مهار کند و رفتار سوداگرانۀ مدیران را کاهش دهد و درنتیجه خطرات و انگیزه‌های تقلبی را کاهش دهد که شرکت با آن مواجه است؛ بنابراین، می‌توان انتظار داشت که کنترل داخلی بر تقلب مالی ناشی از مالی‌سازی اثر بازدارنده داشته باشد .(Tian & Sun, 2023)

همان‌طور که شرکت‌ها به‌طور فزاینده‌ای راهبرد‌های مالی‌سازی را اتخاذ می‌کنند، با تمرکز بر به حداکثر رساندن ارزش سهام‌داران ازطریق فعالیت‌های مالی به‌جای عملیات تجاری اصلی، خطر تقلب مالی افزایش می‌یابد. درک رابطه (تمرکز شرکت بر فعالیت‌های مالی به‌جای عملیات اصلی می‌تواند ریسک تقلب مالی را افزایش دهد) برای حفظ یکپارچگی بازار بسیار مهم است. این پژوهش با بررسی اینکه چگونه سیستم‌های کنترل داخلی مؤثر می‌توانند به‌عنوان مانعی در برابر تقلب مالی به‌ویژه در زمینۀ مالی‌سازی در شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس اوراق بهادار تهران باشد، دارای نوآوری است. ازطرف دیگر کنترل های داخلی مؤثر برای حاکمیت شرکتی بسیار مهم است. این مطالعه بر نقش آنها در کاهش خطرات تقلب، حمایت از سرمایه‌گذاران و سهام‌داران به‌ویژه در بازارهای درحال‌توسعه مانند ایران تأکید می‌کند؛ بنابراین، این پژوهش رابطۀ بین مالی‌شدن و احتمال تقلب و نقش تعدیل‌کنندۀ کنترل‌های داخلی را بر رابطۀ بین مالی‌سازی شرکت‌ها و احتمال تقلب مالی بررسی می‌کند. سؤال پژوهش چنین مطرح می‌شود که آیا مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تاثر دارد و آیا کنترل داخلی نقش تعدیلگر در رابطۀ بین مالی‌سازی شرکت و احتمال تقلب مالی دارد.

 

مبانی نظری

هاتون و همکاران مالی‌سازی را افزایش سهم بازار بخش مالی از سایر بخش‌ها در کل اقتصاد تعریف می‌کند (Hutton et al., 2009). مالی‌سازی، پدیده‌ای است که در آن سود شرکت از تجارت سنتی به تجارت سرمایه گذاری مالی تغییر می‌کند. برای اجرای مالی‌سازی، بنگاه‌ها می‌توانند ازطریق مزیت‌های اعتباری خود وجوهی را به دست آورند و سپس در کسب‌وکارهای مالی‌سازی‌شده سرمایه‌گذاری کنند و به‌صورت پنهانی برای شرکت‌های کوچک و متوسطی که ازنظر مالی کنار گذاشته شده‌اند، سرمایه‌گذاری تا سود کسب کنند (Gu & Qiao, 2024). مالی‌سازی شرکتی به فرایندی اشاره دارد که در آن شرکت‌های غیرمالی به‌ویژه شرکت‌های تولیدی، به‌جای تمرکز بر عملیات اصلی تجاری خود، شروع به تخصیص منابع و توجه بیشتر به فعالیت‌های بازار مالی می‌کنند. نظریۀ «ذخیره‌سازی[1]» پیشنهاد می‌کند که شرکت‌ها عمدتاً برای ایجاد «ذخیره‌سازی» از دارایی‌های مالی برای حفظ ریسک‌های عملیاتی و افزایش نقدینگی، درگیر مالی‌سازی می‌شوند و این کار در مواجهه با محیط‌های ناپایدار بازار و جریان نقدی انجام می‌شود. این راهبرد می‌تواند به شرکت‌ها کمک کند تا عملیات خود را حفظ کنند یا سرمایه‌گذاری‌های لازم را با استفاده از دارایی‌های مالی موجود در زمان رکود اقتصادی یا زمانی انجام دهند که تأمین مالی محدود است.(Ma, 2024)

از طرفی تقلب‌های مالی به سوء رفتار عمدی شرکت‌ها با استفاده از ابزارهای غیراخلاقی یا حتی غیرقانونی برای دستیابی به منفعت شخصی اشاره دارد که درنهایت منجر به ضرر و زیان به منافع سهام‌داران می‌شود. با ادامه بدترشدن محیط اقتصادی جهانی و افزایش ناگهانی فشار رقابتی در بین شرکت‌ها، تقلب‌های مالی به‌طور فزاینده‌ای رایج شده است. تقلب‌های مالی سیستم تجارت عادلانه را از بین می‌برد. در بازار، به اشتیاق سرمایه‌گذاران برای مشارکت لطمه می‌زند و درنهایت هدف سرمایه‌گذاری را نقض می‌کند.

بازار سرمایه در تخصیص بهینه منابع برای توسعه اقتصادی نقش اساسی دارد. قانون‌گذاران و دانشگاه‌ها متعهد به بررسی روش‌های حکمرانی شرکت‌ها به منظور پیشگیری از تقلب‌های مالی، شناسایی علل ریشه‌ای این تقلب‌ها و طراحی نظام‌هایی هستند که بتوانند حقوق مشروع سرمایه‌گذاران را محافظت کنند (Yu et al., 2024).

تقلب مفاهیم قانونی وسیعی دارد؛ اما به‌طور عمومی، فعلی ارادی برای به دست آوردن مزایای غیرمنصفانه و غیرقانونی است (Hosseini et al., 2021). تخلف نیز سوء رفتاری است که به نقض قوانین، مقررات، رویه‌های داخلی سازمان و عدم توجه به انتظارات بازار از اعمال رفتار اخلاقی در تجارت اطلاق می‌شود. روش‌های متعددی برای تقلب در گزارشگری مالی وجود دارد؛ از آن جمله می‌توان به تقلب ازطریق تغییر روش‌های حسابداری، تغییر در برآوردهای مدیریت، شناسایی نادرست درآمدها و هزینه‌ها و کاربرد نادرست یا استفادۀ افراطی و تفریطی از استانداردهای حسابداری اشاره کرد. در تهیۀ گزارش‌های مالی استانداردهای حسابداری نقش ویژه‌ی دارند. استفادۀ افراطی و تفریطی (انگیزۀ فرصت‌طلبی) از استانداردهای حسابداری با انگیزۀ عدم انتفاع به مالکان (رویکرد غیراخلاقی) مصداقی از تقلب در گزارشگری مالی است و درصورت استفادۀ افراطی و جانب‌دارانه از این اصول و استانداردها در اجرای مدیریت سود، منجر به تقلب در گزارشگری مالی خواهد شد (Hosseini et al., 2021).

در این میان کنترل داخلی، جزئی از حاکمیت شرکتی بوده و امری ضروری برای تقویت توسعۀ پایدار است. کنترل داخلی ماهرانه نه‌تنها خطرات عملیاتی را کاهش و کارایی عملیاتی را افزایش می‌دهد، بلکه ظرفیت‌های توسعۀ پایدار را نیز تقویت می‌کند. ذی‌نفعان به‌طور فزاینده‌ای از اهمیت توسعۀ پایدار به‌ویژه در پایداری زیست‌محیطی، مسئولیت اجتماعی و حاکمیت شرکتی آگاه شده‌اند. شرکت‌هایی که قابلیت‌های توسعۀ پایدار دارند، به‌طور راهبردی برای دستیابی به رشد طولانی‌مدت پایدار در بازاری پویا قرار دارند؛ درنتیجه، توسعۀ پایدار به‌عنوان اصل راهنما برای پیشرفت شرکت در آینده دیده می‌شود (Yi et al., 2024).

کنترل داخلی یک رویداد یا وضعیت خاص نیست، بلکه مجموعه‌ای از اقدامات متوالی و فراگیر است که به همۀ فعالیت‌های سازمان نفوذ و تسری پیدا می‌کند. با بررسی وضعیت صورت‌های مالی شرکت‌ها می‌توان دریافت در برخی از شرکت‌های بورسی، واحد حسابرسی داخلی کارایی لازم را ندارد و این امر موجب تجدید ارائۀ صورت‌های مالی و کاهش کیفیت گزارشگری مالی شرکت شده است؛ درحالی‌که اگر واحد حسابرسی داخلی، کارایی و دقت لازم در حسابرسی گزارش‌های مالی انجام دهد، اطلاعات به‌موقع و بدون ایراد و اشتباه منتشر می‌شود و شامل تجدید ارائه نخواهد شد. کنترل داخلی وظیفه‌ای است که کل سازمان از مدیریت ارشد آن گرفته تا آخرین کارمند را درگیر می‌کند که این کار با هدف اطمینان‌یافتن از رعایت اهداف شرکت انجام می‌شود. کنترل داخلی دربرگیرندۀ ساختار، خط‌مشی‌ها، سازمان، روش‌ها، رویه‌ها و مهارت‌های پرسنل شرکت به‌منظور تضمین امنیت منابع آن و جلوگیری و پیش‌بینی به‌موقع هر نوع بی‌نظمی در کلیۀ عملیات تجاری است .(Tian & Sun, 2023) کنترل داخلی گزارشگری مالی فرایندی است که مدیرعامل و هیئت‌مدیره شرکت طراحی کرده‌اند تا از گزارشگری مالی مطابق با اصول پذیرفته‌شدۀ حسابداری برای مقاصد برون‌سازمانی، اطمینان حاصل شود. قابلیت اتکای گزارشگری مالی شرکت در میان سایر عوامل اثرگذار تابعی از اثربخشی کنترل‌های داخلی شرکت است. هیئت‌مدیره و کمیتۀ حسابرسی داخلی به‌عنوان سازوکاری بر مؤثربودن کنترل‌های داخلی به‌منظور کاهش رفتار فرصت‌طلبانۀ مدیریت اطمینان می‌دهد؛ درنتیجه، سیستم کنترل داخلی غیراثربخش و ناکارآمد (جایی که ضعف‌های کنترل داخلی وجود دارد) به‌احتمال‌زیاد بر توانایی مدیران یا کارکنان آنها در روند عادی عملکرد و شناسایی و گزارش به‌موقع عوامل ریسک تأثیر می‌گذارد. هنگامی‌که حسابرس مستقل نظر مردود دربارۀ صورت‌های مالی شرکت ارائه می‌دهد و موجب کاهش ارزش اطلاعات ارائه‌شده در صورت‌های مالی می‌شود، انتظار می‌رود سرمایه‌گذاران از منابع جایگزین اطلاعاتی برای ارزیابی ریسک شرکت استفاده کنند (Kordestani & Mohammadinasab, 2023).

مالی‌سازی بیش‌ازحد واحد تجاری منعکس‌کنندۀ ذهنیت سوداگرانۀ مدیریت برای استفاده از دارایی‌های مالی برای به دست آوردن بازدۀ اضافی کوتاه‌مدت است که خطرات مالی با آن را تشدید می‌کند؛ درحالی‌که کنترل داخلی مؤثر بیشتر بر ثبات بلندمدت شرکت تمرکز دارد و می‌تواند قدرت مدیریت را مهار کند و رفتار سوداگرانۀ مدیران را کاهش دهد و درنتیجه خطرات و انگیزه‌های تقلبی را کاهش دهد که شرکت با آن مواجه است؛ علاوه‌براین، موارد گذشتۀ استفاده متقلبانه از دارایی‌های مالی نشان داده است که عدم قطعیت در قیمت‌گذاری دارایی‌های مالی یکی از دلایل مهم تقلب است و کنترل‌های داخلی مؤثر لزوماً روش‌های قیمت‌گذاری دارایی‌های مالی درگیر در شرکت را تنظیم و استاندارد می‌کنند؛ درنتیجه محدودیت‌های مربوط به دارایی‌های مالی را لحاظ می‌کنند .(Tian & Sun, 2023)

بررسی ادبیات نشان می‌دهد که اثربخشی کنترل داخلی بر کیفیت تعهدی، هزینۀ سرمایۀ سهام، هزینۀ تأمین مالی بدهی، پیش‌بینی مدیریت، هزینه‌های حسابرسی، کارایی سرمایه‌گذاری، نوآوری و تجارت داخلی تأثیر می‌گذارد. مطالعات باتوجه‌به عوامل تعیین‌کنندۀ کیفیت کنترل داخلی، ویژگی‌های شرکت و ویژگی‌های حاکمیت شرکتی را شناسایی می‌کنند که با اثربخشی کنترل داخلی مرتبط هستند (Luo & Tian, 2023). افشای وجود کمبود در کنترل داخلی رویداد منفی جدی برای سازمان است و شرکت‌ها درصورت عدم رفع سریع این کاستی‌ها با فشارهای درخور توجهی از سوی سرمایه‌گذاران و قانون‌گذاران مواجه می‌شوند؛ بنابراین، اصلاح کمبودهای موارد کنترل داخلی از دیدگاه همۀ ذی‌نفعان موضوعی حیاتی است (Yao et al., 2024).

ولته نشان داد که شرکت‌هایی که ساختارهای حاکمیت شرکتی قوی ازجمله کمیته‌های حسابرسی مستقل و سیستم‌های کنترل داخلی مؤثر دارند، نرخ کمتری از تجدید گزارش‌های مالی، اقدامات اجرایی و موارد تقلب را تجربه می‌کنند. نتایج نشان داد که شرکت‌ها باید بر ایجاد چارچوب‌های جامع کنترل داخلی برای کاهش ریسک تقلب مالی تمرکز کنند (Velte, 2023). گانگ و همکاران نشان دادند که مالی‌سازی تأثیر مثبتی بر کارایی سرمایه‌گذاری دارد. آزمون‌های مقطعی نشان داد که مالی‌سازی شرکت‌ها می‌تواند کارایی سرمایه‌گذاری شرکت‌های دولتی محلی و غیردولتی و شرکت‌های شرق و مرکزی چین را به‌طور چشمگیری بهبود بخشد (Gong et al., 2023). دینگ و همکاران نشان دادندکه بین مالی‌سازی شرکت و ریسک عملیاتی رابطۀ مثبت وجود دارد که نشان می‌داد اثر تقویت‌کنندۀ ریسک ناشی از مالی‌سازی شرکت‌ها غالب است و این اثر در بین شرکت‌هایی با محدودیت‌های تأمین مالی مشهودتر است (Deng et al., 2023). جین و همکاران نشان دادند که بین مالی‌سازی شرکت و نرخ سرمایه‌گذاری ثابت رابطۀ منفی وجود دارد (Jin et al., 2022). این نتیجه با این دیدگاه سازگار است که سرمایه‌گذاری شرکت در دارایی‌های مالی، سرمایه‌گذاری ثابت را حذف می‌کند. این رابطه توسط سیاست پولی به‌طور منفی تعدیل می‌شود. ازطرفی مشخص شد که این رابطۀ منفی (تعدیل‌کننده) در شرکت‌های دولتی قوی‌تر از شرکت‌های غیردولتی است.

تقی‌زاده خانقاه و بادآورنهندی نشان دادند که یک رابطۀ یوشکل بین عدم‌قطعیت سیاست اقتصادی و مالی‌سازی شرکت‌ها وجود دارد. افزایش عدم ‌قطعیت سیاست اقتصادی در سطوح پایین به کاهش سرمایه‌گذاری بر روی دارایی‌های مالی منجر می‌شود؛ اما در سطوح بالا موجب افزایش سرمایه‌گذاری بر روی دارایی‌های مالی می‌‌شود؛ علاوه‌‌براین، آنها نشان دادند که محدودیت مالی ارتباط بین عدم ‌اطمینان سیاست اقتصادی و مالی‌سازی شرکت را تعدیل می‌کند (Taghizadeh & Badavarnihandi, 2025). ستوده و سرحدی نشان دادند که اجرای کنترل‌های داخلی حسابداری بهبود درخور ‌توجهی در نظارت مالی و کاهش ریسک‌های مالی در سازمان‌ها ایجاد می‌کند. نظارت مالی فرایندی است که به‌منظور ارزیابی عملکرد مالی، شناسایی و کاهش ریسک‌های مالی، تشخیص سوءاستفاده و تقلب‌های مالی و بهبود عملکرد مالی اجرا می‌شود. پژوهش و پیاده‌سازی کنترل‌های داخلی حسابداری نیز جزء این فرایند مهم است (Sotoudeh & Sarhadi, 2024).

مالی‌سازی ساختار اقتصاد جهانی را در دهه‌های گذشته عمیقاً تغییر داده است و افزایش مالی‌سازی عامل کلیدی در تغییرات اقتصادی در کشورهای توسعه‌یافته بوده است که بسیاری از پژوهشگران آن را مالی‌سازی می‌نامند. اگرچه پژوهشگران درک متفاوتی از مالی‌سازی مانند تعمیق مالی، توسعۀ مالی و گسترش بخش مالی دارند، توافق کلی وجود دارد که بخش مالی درحال تبدیل‌شدن به اهمیت فزاینده‌ای در اقتصاد و شرکت‌ها است. پژوهش‌های متعددی راجع به تقلب در ایران صورت گرفته است و این پژوهش‌ها مستنداتی دربارۀ عوامل مؤثر بر تقلب شرکت‌ها فراهم کرده‌اند، اما ارتباط بین مالی‌سازی شرکت‌ها و تقلب با در نظر گرفتن نقش کنترل داخلی در ایران بررسی نشده است. سرمایه‌گذاران و سهام‌داران شرکت‌ها نیز می‌توانند از نتایج این پژوهش استفاده کنند و با استفاده از این نتایج پیش‌بینی‌های بهتری از عملکرد شرکت‌های سرمایه‌پذیر داشته باشند. طبق بررسی‌های انجام‌شده دو فرضیه برای این پژوهش طراحی شد.

فرضیۀ 1: مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تأثیر معناداری دارد.

فرضیۀ 2: کنترل داخلی نقش تعدیلگری در رابطۀ بین مالی‌سازی شرکت و احتمال تقلب مالی دارد.

 

روش پژوهش

برای تجزیه‌وتحلیل اطلاعات از مدل‌های رگرسیون لجستیک استفاده شد. نمونه شامل شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است که از این ویژگی‌های برخوردار باشند: شرکت‌ها جزو شرکت‌هایی از نوع بانک‌ها، مؤسسات مالی و اعتباری، بیمه و لیزینگ نباشند و به‌منظور ‌مقایسه‌پذیر بودن اطلاعات، پایان سال مالی شرکت‌ها منتهی به پایان اسفند و اطلاعات مربوط به متغیرهای انتخاب‌شده در ‌دسترس باشد. باتوجه‌به محدودیت‌های ایجادشده تعداد 190 شرکت به‌عنوان نمونه انتخاب شدند که در بازۀ زمانی سال‌های 1395 تا 1401 در بورس اوراق بهادار تهران فعالیت داشته‌اند. داده‌ها ازطریق نرم‌افزار ره‌آورد نوین و سایت رسمی بورس اوراق بهادار جمع‌آوری و برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از نرم‌افزار Eviews استفاده‌ شد. برای بررسی فرضیه‌ها از مدل‌های اول و دوم، از پژوهش تیان و سان (Tian & Sun, 2023) استفاده شده است

مدل (1)

 

مدل (2)

 

 

که در آن احتمال تقلب ( ) متغیر وابسته است. از رویکرد ریبار و همکاران (Hribar et al., 2014) و رهروی دستجردی و همکاران (Rahrovi et al., 2018) .برای سنجش احتمال تقلب استفاده شده است که در محدودۀ 5 سال پژوهش برای هر سال به‌صورت جداگانه بررسی شده است. در این رویکرد پسماند‌هایی که از اجرای رگرسیونی از حق‌الزحمۀ حسابرسی بر روی متغیرهای اثرگذار بر این حق‌الزحمه حاصل می‌شود، قادرند تقلب را در سطح اطمینان 99% پیش‌بینی کنند. آنان این شاخص را شاخص[2]UAF نامیدند؛ بنابراین، شاخصUAF قادر است تخمین زنندۀ مناسبی از احتمال تقلب در شرکت باشد. الگوی مذکور به شرح مدل (3) است.

مدل (3):

 

 

Ln (AUDIT FEE) لگاریتم حق‌الزحمۀ حسابرسی است و x1 تا xn: متغیرهای اثرگذار بر حق‌الزحمۀ حسابرسی هستند. ریبار و همکاران (Hribar et al., 2014) و رهروی دستجردی و همکاران (Rahrovi et al., 2018) xi ها را به‌صورت زیر تعریف کرده‌اند:

درصورتی‌که حسابرس در لیست گروه الف از حسابرسان اعلام‌شده جامعۀ حسابداران رسمی ایران حضورداشته باشد، مقدار یک و درغیراین‌صورت مقدار صفر را اختیار خواهند کرد که با نماد BIG نشان داده می‌شود. ASSETS Ln لگاریتم ارزش دفتری کل دارایی شرکت است. INV نسبت موجودی مواد و کالا به‌کل دارایی‌های سال قبل است. نسبت حساب‌های دریافتی به‌کل دارایی‌های سال قبل با نماد  REC نمایش داده می‌شود. نسبت دارایی‌های جاری به بدهی جاری با نماد  CRنمایش داده می‌شود. BTM نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار سرمایه است. LEV نسبت کل بدهی‌ها به‌کل دارایی‌های سال قبل است. EMPLS شامل تعداد کارکنان شرکت است. ROA نسبت سود خالص عملیاتی به‌کل دارایی سال قبل است. Loss درصورتی‌که شرکت در سال قبل یا دو سال قبل زیان داشته باشد، برابر یک و درغیراین‌صورت برابر با صفر است. پس از اجرای مدل (3) و استخراج پسماندها(UAF) برای همۀ سال-شرکت، متغیر پسماندها از کوچک به بزرگ منظم شد و شرکت‌هایی که در بالاتر از میانه قرار گرفتند، به‌عنوان شرکت‌هایی با احتمال تقلب بالا در نظر گرفته می‌شوند و مقدار یک می‌گیرند و مابقی شرکت‌ها مقدار صفر را می‌گیرند.

متغیر مستقل، مالی‌سازی ( ) است. دارایی‌های مالی را به دارایی‌های مالی کوتاه‌مدت و دارایی‌های مالی بلندمدت تقسیم می‌کند که در آن دارایی‌های مالی کوتاه‌مدت شامل دارایی‌های مالی معامله، دارایی‌های مالی مشتقه، سرمایه‌گذاری خالص کوتاه‌مدت و سایر دارایی‌های جاری است. دارایی‌های مالی بلندمدت شامل خالص دارایی‌های مالی موجود برای فروش، سرمایه‌گذاری خالص نگهداری تا سررسید، خالص سرمایه‌گذاری بلندمدت سهام وسرمایه‌گذاری خالص واقعی املاک به‌طورکلی است. مالی‌سازی شرکت شامل دارایی‌های مالی تقسیم بر کل دارایی‌ها است. برای تقسیم‌بندی شرکت‌ها به شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا و پایین، متغیر مالی‌سازی برحسب سال از کوچک به بزرگ مرتب شد و آنهایی که مقدار متغیر مالی‌سازی آنها از میانۀ آن سال بیشتر بود، به‌عنوان شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا و شرکت‌هایی که مقدار متغیر مالی‌سازی آنها در سال مدنظر از میانۀ متغیر مالی‌سازی کمتر بود، به‌عنوان شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی پایین در نظر گرفته شده است.

متغیر تعدیلگر، کنترل داخلی( ) است. مطابق با مفاد ماده ۱۲ دستورالعمل کنترل‌های داخلی، هیئت‌مدیره‌ مکلف است از استقرار و به‌کارگیری کنترل‌های داخلی مناسب و اثربخش به‌منظور دستیابی به اهداف شرکت اطمینان حاصل کنند. برای ایفای این مسئولیت، هیئت‌مدیرۀ شرکت باید به‌طور سالانه بررسی و نتایج آن را در گزارشی با عنوان «گزارش کنترل‌های داخلی» درج و افشا کنند؛ بنابراین، اگر شرکت در سال مد نظر کنترل داخلی داشت، عدد یک و اگر نداشت عدد صفر را می‌گیرد. متغیرهای کنترل شامل اندازۀ شرکت ( ) برابر با لگاریتم طبیعی کل دارایی‌ها است. اهرم مالی ( ) برابر با نسبت کل بدهی بر کل دارایی است. بازدۀ حقوق صاحبان سهام ( ) برابر با نسبت درآمد خالص عملیاتی بر حقوق صاحبان سهام است.

یافته‌ها

خلاصۀ نتایج آمار توصیفی متغیرها در جدول (1) گزارش‌شده است:

 

جدول (1): آمار توصیفی متغیرهای اصلی

Table (1): Descriptive Statistics of Main Variables

متغیرها

نماد

میانگین

ماکزیمم

مینیمم

انحراف استاندارد

چولگی

کشیدگی

فراوانی1

فراوانی0

مالی‌سازی شرکت

FIN

314/0

978/0

015/0

220/0

976/0

268/3

-

-

اهرم مالی

LEV

532/0

963/0

009/0

227/0

090/0

023/3

-

-

بازدۀ حقوق صاحبان سهام

ROE

279/24

91/36

125/1

524/6

183/2

709/7

-

-

اندازۀ شرکت

SIZE

650/6

262/9

934/4

740/0

613/0

345/3

-

-

احتمال تقلب مالی

 

-

-

-

-

-

-

342

924

کنترل داخلی

IC

-

-

-

-

-

-

379

887

 

در ارتباط با شاخص‌های مرکزی اختلاف بین مقادیر میانگین، میانه نشان‌دهندۀ فاصله‌گرفتن شکل توزیع متغیر مدنظر در نمونۀ آماری از یک‌ شکل توزیع متقارن است. مقادیر مربوط به شاخص پراکندگی بیانگر تغییرات بین حداقل و حداکثر نمره‌های مربوط به متغیر مدنظر است و واریانس، پراکندگی داده‌ها را از میانگین نشان می‌دهد و درنهایت مثبت‌بودن کشیدگی نشان‌دهندۀ بلندتربودن توزیع در مقایسه با توزیع نرمال است. مثبت‌بودن چولگی‌، چوله به راست بودن توزیع را در مقایسه با توزیع نرمال نشان می‌دهد. متغیر مستقل مالی‌سازی شرکت است که دارای میانگین 314/0 است و متغیرهای کنترلی اهرم مالی، اندازۀ شرکت، بازدۀ حقوق صاحبان سهام نیز دارای میانگین‌های 532/0 و 27/24و 65/6 است و دارای چولگی و کشیدگی مثبت که نشان‌دهندۀ توزیع نرمال است. متغیر وابسته احتمال تقلب مالی و متغیر تعدیلگر کنترل داخلی به‌صورت متغیر موهومی صفر و یک تعریف ‌شده است که فقط تعداد فراوانی آن را می‌توان اندازه‌گیری کرد که در جدول (1) گزارش ‌شده است.

نتایج حاصل از مدل رگرسیون لجستیک فرضیۀ اول در جدول (2) گزارش ‌شده است؛ در این جدول یک مدل ارائه‌شده است که اثر مالی‌سازی شرکت را بر احتمال تقلب مالی بررسی کرده است.

 

جدول (2): خلاصۀ نتایج برآورد مدل رگرسیون لجستیک فرضیۀ اول

Table (2): Summary of the Estimated Logistic Regression Model Results for Hypothesis One

 

متغیرها

نماد

ضرایب

خطای استاندارد

آماره z-

سطح معناداری

مالی‌سازی شرکت

FIN

361/0

175/0

067/2

0321/0

اهرم مالی

LEV

055/0

308/0

180/0

85/0

بازدۀ دارایی

ROA

110/0

01/0

427/10

0/00

اندازۀ شرکت

SIZE

23/0-

096/0

422/2-

015/0

ثابت

C

91/0

174/0

227/5

0/00

آماره مک‌فادن (ضریب تعیین)

39/0

آماره نسبت درست‌نمایی (LR)

79/141

سطح معنی‌داری نسبت درست نمایی (LR)

0/00

باتوجه‌به جدول (2) مقدار آماره نسبت درست‌نمایی (LR) در مدل 79/141 است و سطح معنی‌داری از سطح خطای 05/0 کمتر و طبق مقدار آماره مک‌فادن (ضریب تعیین) در مدل 39/ است که می‌توان بیان کردکه در سطح اطمینان 99% این مدل ‌معنی‌دار است. باتوجه‌به جدول (3) مالی‌سازی شرکت دارای مقدار سطح معناداری برابر 0321/0 است که کمتر از سطح معنی‌داری 05/0 است. از طرفی باتوجه‌به مقدار آماره Z که بیشتر از 96/1 است، می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تأثیر معنادار دارد و مقدار ضریب مالی‌سازی شرکت 361/0 است و باتوجه‌به مقدار مثبت‌بودن ضریب می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تأثیر مثبت دارد که نشان می‌دهد که با مالی‌سازی شرکت احتمال تقلب بالاتر می‌رود.

برای بررسی بیشتر، شرکت‌ها به دودستۀ شرکت‌هایی با مالی‌سازی بالا و پایین طبقه‌بندی شده‌اند و نتایج حاصل از مدل رگرسیون لجستیک فرضیۀ اول در جدول (3) گزارش ‌شده است؛ در این جدول دو مدل ارائه ‌شده است: مدل اول به اثر شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی پایین را بر احتمال تقلب مالی و اثر شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا را بر احتمال تقلب مالی بررسی کرده است.

 

جدول(3): خلاصۀ نتایج برآورد مدل رگرسیون لجستیک فرضیۀ اول (مالی‌سازی بالا و پایین)

Table (3): Summary of Logistic Regression Model Estimation Results for Hypothesis One (High and Low Financialization)

 

 

متغیرها

نماد

شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی پایین

شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا

ضرایب

آماره z-

سطح معناداری

ضرایب

آماره z-

سطح معناداری

مالی‌سازی شرکت

FIN

265/0

44/0

65/0

584/0

46/0

64/0

اهرم مالی

LEV

076/0

211/0-

83/0

045/0

070/0

94/0

بازدۀ دارایی

ROA

109/0

72/8

0/00

115/0

69/5

0/00

اندازۀ شرکت

SIZE

177/0-

72/1-

08/0

59/0-

07/2-

03/0

ثابت

C

325/0-

44/0-

65/0

47/2

17/1

241/0

آماره مک‌فادن (ضریب تعیین)

18/0

16/0

آماره نسبت درست‌نمایی (LR)

81/97

48/47

سطح معنی‌داری نسبت درست‌نمایی (LR)

0/00

0/00

 

باتوجه‌به جدول (3) که در شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا/ پایین، به دلیل سطح معناداری 64/0 / 65/0 که بیشتر از 5% است، می‌توان گفت که مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تأثیر معنادار ندارد؛ ولی باتوجه‌به ضرایب مالی‌سازی در شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا 584/0 و پایین265/ 0 شرکت‌های با سطح مالی‌سازی بالا دارای ضریب بیشتری است. درواقع می‌توان گفت که شرکت‌ها با سطوح مالی‌سازی بالا و پایین احتمال تقلب مالی را دارند.

نتایج حاصل از مدل رگرسیون لجستیک فرضیۀ دوم در جدول (4) گزارش ‌شده است؛ در این جدول یک مدل ارائه ‌شده است که اثر تعدیلگری کنترل داخلی را بر رابطۀ بین مالی‌سازی شرکت و احتمال تقلب مالی بررسی می‌کند.

 

 

جدول (4): خلاصۀ نتایج برآورد مدل رگرسیون لجستیک فرضیۀ دوم

Table (4): Summary of Logistic Regression Model Estimation Results for the Second Hypothesis

 

متغیرها

نماد

ضرایب

خطای استاندارد

آماره z-

سطح معناداری

ثابت

C

140/0

683/0

205/0

83/0

مالی‌سازی شرکت

FIN

41/0

104/0

94/3

004/0

مالی‌سازی شرکت* کنترل داخلی

FIN*IC

215/0-

245/0

87/0-

09/0

کنترل داخلی

IC

372/0-

142/0

61/2-

021/0

اهرم مالی

LEV

032/0

309/0

104/0

91/0

بازدۀ دارایی

ROA

109/0

0106/0

28/10

0/00

اندازۀ شرکت

SIZE

214/0-

096/0

21/2-

026/0

آماره مک‌فادن (ضریب تعیین)

49/0

آماره نسبت درست‌نمایی (LR)

14/147

سطح معنی‌داری نسبت درست‌نمایی (LR)

0/00

 

باتوجه‌به جدول (4) مالی‌سازی شرکت دارای مقدار سطح معناداری برابر 004/0 بوده که کمتر از سطح معنا‌داری 1% است. می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تأثیر معنادار دارد و زمانی که کنترل داخلی در کنار مالی‌سازی قرار می‌گیرد، سطح معناداری مقدار 09/0 می‌شود و چون سطح معناداری از سطح خطای 05/0 بیشتر است، پس تأثیر معنادار خطی نیست و ضریب این متغیر 215/0- است که نشان‌دهندۀ تأثیر غیرخطی است؛ بنابراین، کنترل داخلی باعث شده است که مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب تأثیر غیرخطی منفی بگذارد و احتمال تقلب را کاهش ‌دهد.

حال برای بررسی بیشتر، شرکت‌ها به دو دستۀ شرکت‌هایی با مالی‌سازی بالا و پایین طبقه‌بندی شده و نتایج حاصل از مدل رگرسیون لجستیک فرضیۀ دوم در جدول (5) گزارش ‌شده است؛ در این جدول دو مدل ارائه‌ شده است: مدل اول اثر نقش تعدیلگری کنترل داخلی را بر رابطۀ بین مالی‌سازی شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا و احتمال تقلب مالی و همچنین اثر نقش تعدیلگری کنترل داخلی را بر رابطۀ بین مالی‌سازی شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی پایین و احتمال تقلب مالی بررسی کرده است.

 

جدول (5): خلاصۀ نتایج برآورد مدل رگرسیون لجستیک فرضیۀ دوم مالی‌سازی بالا و پایین

Table (5): Summary of the Estimated Results of the Logistic Regression Model for the Second Hypothesis of High and Low Financialization

 

 

شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی پایین

شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا

متغیرها

نماد

ضرایب

آماره z-

سطح معناداری

ضرایب

آماره z-

سطح معناداری

ثابت

C

16/0-

22/0-

81/0

81/1

80/0

41/0

مالی‌سازی شرکت

FIN

38/0

50/0

61/0

85/0

53/0

59/0

کنترل داخلی

IC

47/0-

87/3-

002/0

82/0-

33/4-

008/0

مالی‌سازی شرکت* کنترل داخلی

FIN*IC

15/0-

13/0-

15/0

68/0-

26/0-

76/0

اهرم مالی

LEV

09/0-

26/0-

79/0

07/0

11/0

91/0

بازدۀ دارایی

ROA

108/0

58/8

0/00

11/0

59/5

0/00

اندازۀ شرکت

SIZE

17/0-

66/1-

095/0

49/0-

71/1-

086/0

آماره مک‌فادن (ضریب تعیین)

28/0

29/0

آماره نسبت درست‌نمایی (LR)

10/100

82/49

سطح معنی‌داری نسبت درست‌نمایی (LR)

0/00

0/00

باتوجه‌به جدول (5) در شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی پایین/ بالا، مالی‌سازی شرکت در کنار کنترل داخلی دارای سطح معناداری  15/0 / 76/0 که بیشتر از 10% است، می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که مالی‌سازی شرکت در کنار کنترل داخلی بر احتمال تقلب مالی تأثیر معنادار ندارد؛ یعنی کنترل داخلی در کنار شرکت‌ها با سطوح مالی‌سازی بالا و پایین احتمال تقلب مالی را کاهش می‌دهد. ضرایب مالی‌سازی در کنار کنترل داخلی در شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا/ پایین، 68/0- و 15/0- است که ضریب در شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالا دارای ضریب معکوس بیشتری است.

 

بحث و نتیجه‌گیری

با ادامۀ بدترشدن محیط اقتصادی جهانی و افزایش ناگهانی فشار رقابتی در بین شرکت‌ها، احتمال تقلب‌های مالی به‌طور فزاینده‌ای رایج شده است. احتمال تقلب‌های مالی سیستم تجارت عادلانه را از بین می‌برد. در بازار، به اشتیاق سرمایه‌گذاران برای مشارکت لطمه می‌زند و درنهایت قصد اصلی را نقض می‌کند (Yu et al., 2024). باتوجه به اهمیت موضوع این پژوهش به تأثیرکنترل داخلی بر رابطۀ بین مالی‌سازی و احتمال تقلب مالی شرکت در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است. نتایج حاصل از تجزیه‌وتحلیل داده‌ها نشان داد که باتوجه‌به ضریب متغیر مالی‌سازی شرکت دارای مقدار سطح معناداری کمتر از سطح معنی‌داری 1% است؛ بنابراین، می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تأثیر معنادار دارد و باتوجه‌به مقدار مثبت ضریب می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تأثیر مثبت دارد که نشان می‌دهد که با مالی‌سازی شرکت احتمال تقلب بالاتر می‌رود؛ ولی باتوجه‌به ضرایب مالی‌سازی در شرکت‌هایی با سطح مالی‌سازی بالاو پایین، شرکت‌های با سطح مالی‌سازی بالا دارای ضریب بیشتری هستند. درواقع می‌توان گفت که شرکت‌ها با سطوح مالی‌سازی بالا و پایین احتمال تقلب مالی را دارند. تیان و سان به این نتیجه رسیدند که مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تأثیر معناداری دارد که با نتایج این پژوهش همخوانی دارد (Tian & Sun, 2023).

پژوهش‌هایی دربارۀ انگیزه‌های تقلب‌های مالی شرکت‌ها عمدتاً بر ویژگی‌های هیئت‌مدیره، مکانیسم‌های تشویقی جبران خدمات اجرایی، ساختار مالکیت و سایر مکانیسم‌های حاکمیت داخلی و نظارت رسانه‌ای متمرکز است. علاوه‌بر مکانیسم‌های حاکمیت داخلی و خارجی شرکت، برخی از پژوهشگران تأثیر سیاست‌های اقتصادی را بر احتمال تقلب مالی شرکت‌ها نیز بررسی می‌کنند. از طرفی مالی‌سازی، تخصیص و انباشت سرمایه و درآمد را تغییر داده است که به‌طور اجتناب‌ناپذیری تأثیرات زیادی را بر رشد اقتصادی به همراه داشته است. نوآوری‌های مالی کوتاه‌مدت امکان سرمایه‌گذاری پول اضافی را فراهم می‌کند که توانایی اقتصاد واقعی برای استقراض پول از بازارهای مالی را تسهیل می‌کند. ناتوانی کسب‌وکارها در کسب سود از سرمایه‌گذاری‌های املاک و مستغلات یا به‌طور دقیق‌تر، ناتوانی کسب‌وکارها در یافتن امکانات سرمایه‌گذاری در املاک و مستغلات کافی که اهداف سود آنها را برآورده می‌کند، بازتابی خرد از رکود اقتصاد واقعی است.

از طرف دیگر نتایج نشان داد که مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب مالی تأثیر معنادار دارد و زمانی که کنترل داخلی در کنار مالی‌سازی قرار می‌گیرد، سطح معناداری بیشتر از 1% می‌شود و چون سطح معناداری از سطح خطای 05/0 بیشتر است، پس تأثیر معنادار خطی نیست و ضرایب نشان‌دهندۀ تأثیر غیرخطی است که نشان می‌دهد کنترل داخلی باعث تأثیر غیرخطی منفی مالی‌سازی شرکت بر احتمال تقلب شده است و احتمال تقلب را کاهش داده است. تیان و سان به این نتیجه رسیدند که کنترل داخلی نقش تعدیلگری بر رابطۀ بین مالی‌سازی شرکت و احتمال تقلب مالی دارد (Tian & Sun, 2023) که با نتایج این پژوهش همخوانی دارد. نتایج این پژوهش با پژوهش ستوده و سرحدی (2024) همسو و در یک راستا است.

براساس یافته‌های پژوهش پیشنهاد‌ می‌شود که کمیته‌های حسابرسی قوی تشکیل شود که شامل اعضای مستقلی است که می‌توانند به‌طور عینی رویه‌ها و کنترل‌های مالی را بررسی کنند. ممیزی‌های داخلی و خارجی منظم برای شناسایی نقاط ضعف در کنترل‌های داخلی و اطمینان از رعایت مقررات انجام شود. همچنان خط‌مشی‌هایی تدوین و اجرا شود که شیوه‌های مالی را به‌ویژه برای شرکت‌های دارای مالی‌سازی بالا، هدایت می‌کند تا خطرات تقلب مالی را کاهش دهد. به‌طور مرتب سطح مالی‌سازی شرکت و پیامدهای بالقوۀ آن، برای ریسک تقلب ارزیابی شود و تشویق به گزارش‌دهی شفاف و به‌موقع مالی به ذی‌نفعان که می‌تواند با افزایش نظارت از روش‌های متقلبانه جلوگیری کند. محدودیت پژوهش دسترسی به داده‌های مربوط به کنترل داخلی شرکت و عدم اطمینان از گزارش‌ها اعلام ‌شده است. پیشنهاد می‌شود پژوهشگران در پژوهش‌های آتی خود، اثر مالی‌سازی بر راهبردهای مدیریت ریسک و پیامدهای تقلب مالی را تجزیه‌وتحلیل و نقش حاکمیت شرکتی را بر رابطۀ بین مالی‌سازی و تقلب مالی بررسی کنند.

[1] "Reservoir" Theory

[2] Unexplained Audit Fee (UAF)

Alawadhi, A., Karpoff, J. M., Koski, J. L., & Martin, G. S. (2020). The prevalence and price distorting effects of undetected financial misrepresentation: Empirical evidence. SSRN. http://dx.doi.org/10.2139/ssrn.3532053
Cheng, Q., Goh, B. W., & Kim, J. B. (2018). Internal control and operational efficiency. Contemporary Accounting Research, 35(2), 1102-1139. https://doi.org/10.1111/1911-3846.12409
Deng, M., Fang, X., Lyu, Q., & Luo, W. (2023). How does corporate financialization affect operational risk? Evidence from Chinese listed companies. Economic Research-Ekonomska Istraživanja, 36(3), 1-21. https://doi.org/10.1080/1331677X.2023.2165526
Esmailikia, G., & Oshani, M. (2022). Corporate financial stability and fraudulent financial reporting: The role of the quality of corporate governance mechanisms. Journal of Accounting Knowledge, 13(2), 83-104. [In Persian].
Fallahhamidi, H., Faghani, M. K., & Zabihi, A. (2021). Managerial overconfidence and the tendency for fraudulent reporting. Financial Economics (Financial Economics and Development), 15(54), 379-400. [In Persian].
Gong, C., M., Gong, P., & Jiang, M. (2023). Corporate financialization and investment efficiency: Evidence from China. Pacific-Basin Finance Journal, 79, 102045. https://doi.org/10.1016/j.pacfin.2023.102045
Gu, X., & Qiao, S. (2024). Break the eclectic choice: Can green credit policy restraint the polluting firms’ financialization? Evidence from China. Sage Open, 14(4), 1-17. https://doi.org/10.1177/21582440241288063
Hosseini, S. M., Mahfouzi, G., & Kheradyar, S. (2021). Examining the role of aggressive tax reporting in the likelihood of fraud in financial statements. Accounting and Auditing Research, 13(50), 176-163. [In Persian].
Hribar, P., Kravet, T., & Wilson, R. (2014). A new measure of accounting quality. Review of Accounting Studies, 19, 506-538. https://doi.org/10.1007/s11142-013-9253-8
Hutton, A. P., Marcus, A. J., & Tehranian, H. (2009). Opaque financial report, R2, and crash risk. Journal of Financial Economics, 94(1), 67–86. https://doi.org/10.1016/j.jfineco.2008.10.003
Jin, X. M., Mai, Y., & Cheung, A. W. K. (2022). Corporate financialization and fixed investment rate: Evidence from China. Finance Research Letters, 48, 102898. https://doi.org/10.1016/j.frl.2022.102898
Kong, D., Qin, N., Yang, W., & Zhang, J. (2022). Employee cash profit-sharing and earnings management. European Accounting Review, 31(3), 761–785. https://doi.org/10.1080/09638180.2020.1858914
Kordestani, G., & Mohammadinasab, S. M. (2023). The impact of effective internal controls on risk disclosure in financial statement texts. Financial Accounting Research and Auditing, 15(57), 1-22. [In Persian].
Li, Y. (2023). Analysis of financialization in the process of economic development. In 4th International Conference on Economic Development and Management Science (Vol. 23; pp. 1192-1197).  https://doi.org/10.54097/7jhs8c5
Luo, B., & Tian, Z. (2023). Improving internal control quality as a corporate response to the Forbes Rich List. China Journal of Accounting Research, 16(3), 100317. https://doi.org/10.1016/j.cjar.2023.100317
Ma, S. (2024). Intelligent transformation and corporate financialization. In 6th International Symposium on Economic Development and Management Innovation (EDMI 2024) (Vol. 7; pp. 290-302). https://doi.org/10.62051/7tzchr26
Osma, B. G., Gomez-Conde, J., Lopez-Valeiras, E. (2022). Management control systems and real earnings management: Effects on firm performance. Management Accounting Research, 55, 100781. https://doi.org/10.1016/j.mar.2021.100781
Rahrovi, D. A., Foroughi, D., & Kiani, G. (2018). Assessing managers fraud through analysis of board of directors report by Data Mining. Accounting Knowledge, 9(1), 91-114. https://doi.org/10.22103/jak.2018.10913.2495 [In Persian].
Sotoudeh, R., & Sarhadi, E. (2024). Investigating the effect of internal accounting controls on improving financial oversight. Fourth National Conference on Business Management, Entrepreneurship and Accounting in Iran, Tehran. [In Persian].
Taghizadeh Khanghah, V., & Badavarnihandi, Y. (2025). The moderating role of financial constraint on the relationship between economic policy uncertainty and corporate financialization. Asset Management and Financing, 13(1), 63-80. https://doi.org/10.22108/amf.2024.139833.1839 [In Persian].
Tian, J., & Sun, H. (2023). Corporate financialization, internal control and financial fraud. Finance Research Letters, 56, 104046. https://doi.org/10.1016/j.frl.2023.104046
Velte, P. (2023). The link between corporate governance and corporate financial misconduct. A review of archival studies and implications for future research. Management Review Quarterly, 73, 353-411.  https://doi.org/10.1007/s11301-021-00244-7
Yao, S., Li, Y., & Ni, J. (2024). Does the disclosure of internal control material deficiency remediation information matter for ESG performance? Evidence from China. Heliyon, 10(12), e32933. https://doi.org/10.1016/j.heliyon.2024.e32933
Yi, Y., Yao, Q., & Su, W. (2024). Foreign ownership, subjective willing, and internal control level. Heliyon, 10(12), e32970.  https://doi.org/10.1016/j.heliyon.2024.e32970
Yu, W., Yan, Y., Zhu, K., & Zhang, P. (2024). Can value-added tax refund policy inhibit corporate financial fraud? Evidence from China. Emerging Markets Review, 63, 101212. https://doi.org/10.1016/j.ememar.2024.101212
Zhang, J., Wang, J., & Kong, D. (2020). Employee treatment and corporate fraud. Economic Modelling, 85, 325–334. https://doi.org/10.1016/j.econmod.2019.10.028