Document Type : Research Paper
Authors
1 The Center of Agriculture and Natural Resources Research of Fars Province, Shiraz, Iran.
2 Management Dept., Faculty of Economics and Management, University of Shiraz, Shiraz, Iran.
3 Management Dept., Faculty of Economics and Management, University of Shiraz, Shiraz, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
با توجه به اهمیت و گسترش روزافزون بازارهای سرمایه در تجهیز و جمعآوری سرمایههای کوچک فردی به سمت فعالیتهای تولیدی، شناسایی رفتار سرمایهگذاران و متغیرهای تأثیرگذار بر قیمت و بازده سهام در این بازارها اهمیت زیادی پیدا کرده است ]2[. اقتصادهای ملی بهشدت از عملکرد بورسهای اوراق بهادار متأثر هستند؛ بهگونهای که بدون شک بیشترین میزان سرمایه از طریق این بازارها در سراسر جهان مبادله میشود ]1[. انجام پروژههای صنعتی به تهیۀ منابع مالی و وجوه نقد لازم، نیازمند است و در این راستا شرکتها ناگزیر از استفاده از سازوکارهای تأمین مالی هستند. بدهی یکی از روشهای تأمین منابع مالی است که باعث میشود مدیران مالی از آن در ساختار سرمایۀ خود استفاده کنند و با استفادۀ خردمندانه از آن، بهدنبال افزایش ارزش شرکت باشند. هرچند که استفاده از بدهی ارزان قیمت ممکن است باعث کاهش هزینۀ سرمایۀ شرکت شود، امکان دارد موجب افزایش ریسک مالی و هزینۀ ورشکستگی نیز شود ]38[. دیدگاههای متفاوتی درخصوص اهرم مالی و تأثیر آن بر ارزش شرکت وجود دارد؛ ازجمله به نظریۀ MM[1] میتوان اشاره کرد که مودیلیانی و میلر ارائه کردند. آنها ابتدا در سال 1958 به این نتیجه رسیدند که درصورت نبود مالیات، بین ارزش شرکت و نسبت بدهی رابطهای وجود ندارد؛ اما در سال 1963 بیان کردند استفاده از بدهی، استفاده از صرفهجوییهای مالیاتی (تخفیف در پرداخت مالیات بهعلت وجود بدهی) را امکانپذیر میکند و این صرفهجویی باعث افزایش جریان نقدی پس از کسر مالیات و درنهایت، باعث افزایش ارزش شرکت میشود ]12، 25، 31، 32، 41[.
در طول سالهای اخیر، بازارهای مالی جهان همواره با نوسانهای عدم اطمینان در خور توجهی مواجه بودهاند؛ بهگونهای که این عدم اطمینان موجود در بازده داراییهای سرمایهگذاریشده، نگرانیهای بسیاری را برای سرمایهگذاران و تحلیلگران مالی ایجاد کرده است ]16[. در دهۀ اخیر، استفاده از الگوهای سری زمانی غیرخطی نسبت به الگوهای خطی در الگوسازی متغیرهای مالی (پیشبینی قیمت سهام، ارزش شرکت و ...) افزایش در خور توجهی داشته و به ظهور دیدگاه بینظمی و پویاییهای غیرخطی منجر شده است. بیشتر مطالعاتی که درخصوص پیشبینی قیمت سهام و بررسی ارزش شرکت انجام شده است، بیشتر از روندهای خطی، غیرخطیِ خودتوضیح انتقال هموار (STAR)[2] و یا شبکههای عصبی استفاده کردهاند و تمامی عوامل تأثیرگذار را بهصورت پویا و سیستمی ملاحظه نکردهاند. برخلاف سایر روشهای اشارهشده، پویاییشناسی سیستم ازجمله روشهای ریاضی است که بر پایۀ ساختار مدارکنترلی بنا شده است و امکان مطالعۀ ساختار و رفتار سیستمهای پیچیدۀ اقتصادی، اجتماعی و ... را فراهم میکند که در دنیای واقعی، خطی نیستند.. این رویکرد با نگاهی پویا در برخورد با زمان، توجه به عدم قطعیت در پارامترها و ملاحظۀ روابط بین متغیرها، بررسی تأخیرات زمانی، انجام ذخیرهسازیهای لازم و از همه مهمتر نشاندادن آثار بازخوردی متغیرها در طول زمان و نیز بهکارگیری معادلات دیفرانیسل، تلاش میکند رفتارها براساس متغیرهای الگو، در سیستم مدّنظر بخوبی درک و پیشبینی شوند؛ بنابراین با توجه به پویایی و عدم قطعیت بازار سرمایه و نیز ارتباطات متقابل متغیرها با یکدیگر، ضرورت بررسی ساختار سرمایۀ شرکت و منابع سرمایه و آثار آن بر ارزش شرکت و قیمت سهام بهصورت سیستمی پویا و با درنظرگرفتن روابط علّی و معلولی بسیار احساس میشود. ازاینرو، در این پژوهش با توجه به اثرگذاری در خور توجه سهام شرکت صنایع ملی مس ایران بر شاخص کل و اهمیت آن در بازار سرمایه، سهام این شرکت برای شبیهسازی انتخاب شده است. برایناساس، هدف این پژوهش، شبیهسازی رفتار سهام صنایع ملی مس ایران در بورس اوراق بهادار و امکان پیشبینی نوسانهای آیندۀ قیمت سهم و ارزش ذاتی سهام مدّنظر با استفاده از رویکرد پویاییشناسی سیستمی است. در این راستا با استفاده از روش پویاییهای سیستم و با دیدگاهی نوین و بهکارگیری حلقههای علّی و معلولی، در قالب سه زیرالگوی قیمتگذاری، قیمت سهام و هزینۀ سرمایۀ کل، رفتارهای متغیرهای مالی شرکت صنایع ملی مس ایران بررسی و تا افق 1411 شبیهسازی شده است.
پیشینۀ پژوهش
درخصوص بازار سرمایه، اهرمهای مالی، قیمت سهام و ارزش شرکت، به نظریههای مختلف با دیدگاههای متفاوتی میتوان اشاره کرد. برخی از این نظریهها وجود بدهی در ساختار سرمایۀ شرکتها را عامل افزایشدهنده و برخی دیگر، عامل کاهندۀ ارزش شرکت میدانند ]5[؛ ازجمله نظریۀ سنتی و نظریۀ MM ]27[. گفتنی است قسمتی از مبانی نظری این مطالعه بر پایۀ این دو نظریه بنا شده است. براساس رویکرد سنتی، در کوتاهمدت با افزایش اهرم و ترکیب یک منبع مالی ارزانقیمت و گرانقیمت، هزینۀ سرمایۀ شرکت کاهش مییابد؛ اما در بلندمدت، افزایش هزینۀ بهره همراه با افزایش هزینۀ سهام باعث افزایش هزینۀ سرمایه و کاهش ارزش شرکت میشود ]13[. مودلیانی و میلر (1963) تلاش میکردند نظریۀ خود را در مجموعههای صنایع انرژی اثبات کنند و به این نتیجه رسیدند که بین اهرم و هزینۀ سرمایه، ارتباط عمیقی وجود دارد ]32، 41[. آنها در همان سال، فرض نبود هزینۀ مالیات را کنار گذاشتند و اهمیت منافع سپر مالیاتی بدهی بدون ریسک را معرفی کردند؛ بنابراین اهرم مالی، منافعی را برای شرکت به وجود میآورد. مودیلیانی و میلر (1963) استدلال کردند بهدلیل این صرفهجویی، هرچه بدهی بیشتر باشد، مالیات پرداختی کمتر و سود خالص بیشتر میشود و ارزش بازار شرکت افزایش مییابد ]12، 32[.
ماندهر[3] (2011) نشان داد ارتباط بین اهرم و ارزش شرکت تحت تأثیر نسبت پرداخت قرار میگیرد ]33[. فوسو[4] (2013) با استفاده از پانل دیتا، 257 شرکت آفریقای جنوبی را در سالهای 1998 تا 2009 بررسی کرد و به این نتیجه رسید که اهرم مالی، تأثیر مثبت و معناداری بر عملکرد شرکت خواهد داشت ]25[. فلد و همکاران[5] (2011) 46 مطالعه را در راستای تأثیر مالیات بر تأمین مالی بدهی شرکتها بررسی کردند و با استفاده از روش متا رگرسیون دریافتند مقیاسهایی همچون نرخ نهایی مالیات شبیهسازشده، از تورشهای روبهپایین در برآورد واکنش بدهی نسبت به مالیات جلوگیری میکند ]23[. به هر حال، مطالعات متعددی حاکی از تأثیر منفی ]20، 26، 29[، تأثیر مثبت ]19، 30، 42[ و تأثیر نداشتن ]37[ اهرم بر وضعیت شرکت وجود دارد.
برخی از پژوهشگران، به اثر اهرمی فعالیتهای تأمین مالی بر قیمت سهام توجه کردند. عبادی دولتآبادی (1381) اثر روشهای تأمین مالی بر بازده و قیمت سهام شرکتها را بررسی کرد و نتیجه گرفت انتشار سهام نسبت به وام بلندمدت، اثر بیشتری بر قیمت سهام دارد ]11[. از طرف دیگر، نتایج پژوهش دهقانی فیروزآبادی (1383) برای بررسی اثر انتشار سهام و دریافت وام بر قیمت سهام شرکتها نشان میدهد دریافت وام و ایجاد بدهی در شرکت، اثری بر قیمت سهام ندارد ]6[.
در این میان، برای پیشبینی قیمت سهام در بورسهای اوراق بهادار دنیا از روشهای مختلفی نظیر تحلیل رگرسیونها و سریهای زمانی استفاده شده است ]4، 9، 18، 22، 28[. در سالهای اخیر بسیاری از مطالعات انجامشده، رفتار غیرخطی قیمت سهام را در سطح بینالمللی با خودتوضیح انتقال هموار (STAR) بررسی کردهاند. مک میلان[6] (2007) در مطالعهای که در راستای بررسی تأثیر حجم معاملات در پیشبینی بازده با استفاده ازالگوهای غیرخطی انجام داد، الگوهای خودتوضیح انتقال هموارنمایی و منطقی(([7]ESTR) و ([8]LSTR))، الگوی خودتوضیح آستانهای (TAR)[9] و AR[10] را برای پیشبینی بازده به کار گرفت و به این نتیجه رسید که الگوی LSTAR عملکرد بهتری نسبت به سایر الگوها ارائه میدهد ]34[. عباسی و باقری (1390) نیز با هدف پیشبینی بازده سهام، توانایی الگوهای ARMA، TAR و LSTAR را در 26 شرکت درسالهای 1380 تا 1388 با یکدیگر مقایسه کردند و به این نتیجه رسیدند که الگوهای غیرخطی از قدرت پیشبینی بیشتری نسبت به مدل ARMA برخوردارند ]10[. همچنین نکتاریوس و همکاران[11] (2002) بازده سهام انگلستان را در قالب الگوی رگرسیون انتقال هموار ([12]STR) الگوسازی کردند. نتایج نشان داد الگوی STR، پویایی دروننمونهای را بهتر از الگوهای خطی توصیف میکند ]35[. پان و ژانگ(2005) نیز با استفاده از الگوهای خطی، دو شاخص سهام را در بازار سرمایۀ چین پیشبینی کردهاند. نتایج نشان داد بسته به نوع معیار ارزیابی، قدرت پیشبینی الگوها با هم متفاوت است؛ اما در کل، عملکرد الگوی گام تصادفی از کلیّۀ الگوهای دیگر بدتر است ]36[. آتسالاکیس(2009) نیز در مقالۀ روندهای کوتاهمدت، بورس اوراق بهادار را با استفاده از روشهای فازی و شبکه عصبی بررسی کرده است و برای بررسی کارایی الگو، شاخص بورسهای مطرح دنیا را آزمود و برکاربرد مناسب آن تأیید کرد ]17[. همچنین سینایی و همکاران (1384) با استفاده از الگوی شبکۀ عصبی مصنوعی MLP[13] و مدل ARIMA[14] شاخص بورس اوراق بهادار تهران را پیشبینی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد شبکههای عصبی، عملکرد بهتری نسبت به الگوی خطی ARIMA برای پیشبینی شاخص قیمت دارند ]7[. آذر و کریمی (1388) با هدف پیشبینی بازده سهام با استفاده از نسبتهای حسابداری، توانایی شبکۀ عصبی را در مقایسه با رگرسیون حداقل مربعات در دو صنعت سیمان و دارو بررسی کردند. نتایج خاص نشان داد شبکههای عصبی میتواند خطای پیشبینی بازده سهام را نسبت به روشهای خطی مانند رگرسیون کاهش دهد ]1، 15[. تقیزاده مهرجردی و همکاران (1392) نیز با استفاده از الگوهای شبکۀ عصبی مصنوعی، شبکۀ عصبی فازی و الگوریتم ژنتیک، کارایی بانکهای دولتی و خصوصی را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که الگوی شبکۀ عصبی فازی نسبت به سایر الگوها، بیشترین دقت را در پیشبینی دارد ]3[. موسوی و ستوده (1392) شبیهسازی رفتار سهام صنایع ملی مس ایران در بازار بورس اوراق بهادار و امکان پیشبینی نوسانهای آیندۀ قیمت سهم را فقط براساس قیمتگذاری خارجی مدّنظر قرار دادهاند. نتایج این پژوهش، الگویی را از نوسانهای قیمتی سهم در اختیار تصمیمگیرندگان بازار سرمایه قرار میدهد و ابزار مفیدی برای تصمیمگیری سهامداران این صنعت فراهم میکند ]15[. همچنین موسوی و خلیفه (1394) تأثیر اهرم مالی را بر ارزش شرکت شبیهسازی کردند و این نتیجه حاصل شد که افزایش اهرم مالی، نقش چندانی در ارزش شرکت ندارد ]14[؛ بنابراین، ملاحظه میشود بیشتر پژوهشهایی که درخصوص پیشبینی قیمت سهام و بررسی ارزش شرکت انجام شده است، از روندهای خطی و یا شبکههای عصبی استفاده کردهاند و تمامی عوامل تأثیرگذار را بهصورت پویا و سیستمی، ملاحظه و بررسی کردهاند. همچنین طبق بررسیهای انجامشده تاکنون - چه در مطالعات داخلی و چه در مطالعات خارجی- موضوع این پژوهش، با رویکرد پویاییشناسی سیستمی بررسی نشده است که این مطالعه با نگاهی ابتکاری و نوآورانه در این خصوص میتواند ثمربخش باشد.
مبانی نظری
پویاییشناسیهای سیستمی[15] برای شناسایی و تبیین رفتار غیرخطی سیستمهای پیچیده و چگونگی تعامل آنها با یکدیگر مطرح شدهاند. فارستر[16] (1997) معتقد بود فقط با استفاده از روشهای کمّی، تمامی موضوعات علمی را نمیتوان تحلیل کرد؛ چون بعضی از مسائل، قابل کمّیشدن نیستند و روابط بین آنها خطی نیست ]24[؛ اما پویاییشناسی سیستمی با تمرکز بر فرایند بازخور و روابط علّی و معلولی[17]، به شناخت و تبیین روابط بین سیستمهای مختلف میتواند دست یابد. در الگوهای ریاضی، امکان ویرایش پارامترهای کیفی وجود ندارد؛ اما در الگوهای پویا با نوشتن معادلات غیردقیق برای متغیرهای کیفی و شبیهسازی عددی آن، تأثیر این متغیرها بر کل سیستم میتواند در نظر گرفته شود ]8[. اساس الگوسازی به روش پویایی سیستم، پوشش و نمایش فرایند بازخورد است که همراه با ساختار متغیرهای سطح و حالت، تأخیر زمانی و توابع غیرخطی، پویایی سیستم را تعریف میکند. در این روش فرض میشود رفتار سیستم براساس شبکۀ بههمپیوستهای از حلقههای بازخور تعیین میشود ]21[. برایناساس، هر رابطۀ علّی بهصورت مثبت (حلقههای تقویتکننده[18]) یا منفی (حلقههای متعادلکننده[19]) میتواند در سیستم اثرگذار باشد. با توجه به کاربرد الگوی پویاییشناسی سیستمی در کاربرد مسائل مختلف، استرمن[20] (2000) برای اجرای این روش، 5 مرحله را پیشنهاد میکند که عبارتند از:1. بیان مسأله و افق پژوهش؛ 2. تعریف متغیرهای کلیدی و تعریف روابط علّی و معلولی بین متغیرها؛ 3. طراحی نمودارهای پویاییهای سیستم و تعیین وضعیت متغیرهای نرخ و حالت؛ 4. شبیهسازی و اعتبارسنجی نتایج الگو؛ 5. ارزیابی سیاستها و عملکردها (سناریوسازی) ]39[. ازاینرو، با توجه به هدف این مطالعه و با استفاده از الگوی پیشنهادی فوق، مراحل زیر انجام شده است.
با توجه به موضوع و مبانی نظری پژوهش و نیل به اهدف پژوهش، الگوی پویاییشناسی سیستمی با استفاده از نرمافزار Vensim DSS[21] طراحی و تجزیه و تحلیل شده است. همچنین مرز مفهومی الگو که نقش اهرم مالی بر ارزش و قیمت سهام شرکت ملی مس ایران بوده است نیز ارزیابی شده است.
افق زمانی در نظرگرفتهشده برای این پژوهش، یک دورۀ 31 ساله است که از سال 1380 شروع و تا سال 1411 ادامه مییابد. با توجه به اینکه دادههای واقعی برخی از متغیرهای الگو (حسابرسیشده) تا سال 1391 در دسترس است، برای سنجش اعتبار الگو، نتایج شبیهسازی از سال 1380 تا سال 1391 با دادههای واقعی مقایسه میشوند؛ سپس عملیات شبیهسازی تا سال 1411 ادامه مییابد. مرز مفهومی الگو، بررسی نقش قیمت جهانی و هزینۀ سرمایۀ کل بر ارزش و قیمت سهام شرکت ملی مس ایران است. لازم به توضیح است دادههای اشارهشده در سال 1380 تا 1391 و از صورتهای مالی حسابرسیشدۀ شرکت ملی صنایع مس ایران و سایتهای بورس اوراق بهارار تهران – بر مبنای یک عقبگرد[22] 12 ساله- جمعآوری و استخراج شده است.
روش پژوهش
با توجه به موضوع پژوهش و الگوی پویاییشناسی سیستم، متغیرهای متعددی در الگوی این مطالعه بهکار رفته است. متغیرهای این الگو بهتفکیک، متغیرهای درونزا[23] و برونزا[24] به شرح جدول شمارۀ یک هستند.
جدول (1) معرفی متغیرهای مورد استفادۀ الگوی سیستمی پژوهش
ردیف |
متغیر |
ردیف |
متغیر |
||||
فارسی |
لاتین |
نوع |
فارسی |
لاتین |
نوع |
||
1 |
قیمت داخلی |
Domestic Price |
برونزا |
15 |
ریسک مالی شرکت |
Company financial risk |
درونزا |
2 |
بدهی |
Debt |
درونزا |
16 |
تغییر در نرخ بازده مورد انتظار سهام |
Change in stock expected return rate |
درونزا |
3 |
تقاضای پوشش دادهشده با تولید داخلی |
Deman Fullfilled by Domestic Product |
برونزا |
17 |
نرخ بازده مورد انتظار سهام |
Stock expected return rate |
درونزا |
4 |
قیمت جهانی |
World Price |
برون زا |
18 |
نرخ بهره |
Tax Rate |
برونزا |
5 |
نسبت قیمت به درآمد نرمال |
Normal P/E ratio |
برونزا |
19 |
تقاضای کل |
Total Demand |
برونزا |
6 |
سود هر سهم |
EPS |
درونزا |
20 |
بدهی |
Debt |
برونزا |
7 |
نسبت قیمت به درآمد |
P/E ratio |
درونزا |
21 |
تعداد سهام |
Number of shares |
برونزا |
8 |
جذابیت سهام |
Stock attractiveness |
درونزا |
22 |
تاخیرات |
Delays |
برونزا |
9 |
تقاضای سهام |
Stock demand |
درونزا |
23 |
عرضۀ سهام |
Stock supply |
برونزا |
10 |
خالص تغییر قیمت |
Net price change |
درونزا |
24 |
زمان |
Time |
برونزا |
11 |
قیمت بازار سهام |
Stock market price |
درونزا |
25 |
نسبت قیمت به درآمد نرمال |
Normal P/E ratio |
برونزا |
12 |
نرخ بهره |
Interest Rate |
برونزا |
26 |
تغییر در هزینۀ ثابت مالی |
Change in fix financial costs |
درونزا |
13 |
نرخ هزینۀ سرمایۀ بدهی |
Debt capital cost rate |
درونزا |
27 |
ارزش ذاتی سهام |
Intrinsic share value |
درونزا |
14 |
نرخ هزینۀ سرمایۀ کل |
Total capital cost rate |
درونزا |
28 |
تغییرات ارزش ذاتی سهام |
Intrinsic share value change |
درونزا |
برای تبیین ارتباط بین متغیرها در روش پویاییشناسی سیستمی، ابتدا ارتباط این متغیرها براساس روابط علت و معلولی نشان داده میشود؛ سپس برای انجام عملیات شبیهسازی، این متغیرها در قالب متغیرهای نرخ و حالت، گروهبندی میشوند. در نمودار شمارۀ یک، کل الگوی علت و معلولی در یک نگاه نشان داده شده است.
نمودار (1) الگوی علت و معلولی پژوهش
هماکنون لازم است هر یک از حلقهها بهطور جداگانه توضیح داده شود. حلقههای با علامت را حلقههای منفی یا حلقههای تعادلی و حلقههای با علامت را حلقههای مثبت یا حلقههای تقویتکننده مینامند. در این قسمت تکتک حلقههای مثبت و منفی استفادهشده در پژوهش که در نمودار شمارۀ یک آورده شده است، بهطور مجزا تشریح میشود
الف. حلقۀ تقویتکنندۀ ریسک (Risk): در این حلقه مشاهده میشود افزایش ریسک مالی شرکت که در نتیجۀ اهرمهای مالی ایجاد شده است، نرخ بازده مورد انتظار سهامداران را افزایش میدهد و این امر، موجب افزایش هزینۀ سرمایۀ کل میشود. با این اتفاق، ارزش سهام شرکت با نرخ بیشتری تنزیل میشود و کاهش مییابد. بهطور حتم این موضوع، نرخ هزینۀ سرمایۀ بدهی را بالا میبرد و ریسک بیشتری را به شرکت تحمیل میکند. این حلقه در نمودار شمارۀ دو نمایش داده شده است و رابطۀ شمارۀ یک برای محاسبۀ نرخ هزینۀ سرمایۀ کل تدوین شده است.
(1) |
Total capital cost rate= f (Stock Expected Return Rate, Debt Capital Cost Rate) |
ب. حلقۀ تقویتکنندۀ قیمت (Price): هنگامی که جذابیت یک سهم بالا میرود، تقاضا برای آن سهم افزایش پیدا میکند، بهتبع آن قیمت سهام و سود سرمایهای شرکت افزایش مییابد و این موضوع به افزایش ارزش شرکت منجر میشود. این مهم، خود مجدداً باعث افزایش جذابیت سهام میشود. این حلقه در نمودار شمارۀ سه نمایش داده شده است و رابطۀ شمارۀ دو برای محاسبۀ میزان جذابیت سهام تدوین شده است.
(2) |
Attractiveness= f(P/E ratio, Intrinsic Company Value, Delay) |
نمودار (2) حلقۀ تقویتکنندۀ ریسک
نمودار (3) حلقۀ تقویتکنندۀ قیمت
ج. حلقۀ تقویتکنندۀ ارزش سهام شرکت (Intrinsic Value): با توجه به رابطۀ مستقیم نرخ هزینۀ سرمایۀ بدهی و نرخ هزینۀ سرمایۀ کل، افزایش یکی باعث افزایش دیگری میشود؛ ازاینرو، با افزایش نرخ هزینۀ سرمایۀ کل، ارزش سهام شرکت با نرخ بیشتری تنزیل میشود و کاهش آن را به همراه دارد. درادامه با کاهش ارزش سهام شرکت، تأمین مالی از طریق بدهی، گرانتر میشود و نرخ هزینۀ سرمایۀ بدهی افزایش مییابد. این حلقه در نمودار شمارۀ چهار، نمایش داده شده است و رابطۀ شمارۀ سه برای محاسبۀ ارزش ذاتی شرکت تدوین شده است.
(3) |
Intrinsic Company Value= Integ (Increase Price Value Change-decrease Price Value Change |
د. حلقۀ تعادلی قیمت به سود (P/E): نسبت P/E یکی از شاخصهای مهم و تعیینکننده در بازار سرمایه است که برای خرید سهام به کار میرود. بهطور کلی این نسبت بیان میکند چه مدت بهطول میانجامد تا سرمایۀ سرمایهگذار، دوباره به او بازگردانده شود؛ بنابراین، هرچه این نسبت بالاتر رود و یا فراتر از P/E نرمال (P/E صنعت) روند رشد داشته باشد، جذابیت سهم برای خریدار سهام کاهش مییابد. این حلقه متذکر میشود درصورتی که جذابیت سهام کاهش یابد، تقاضا برای آن سهم کاهش مییابد و با این امر، قیمت بازار سهام و نسبت P/E کاهش مییابد. این حلقه در نمودار شمارۀ پنج نمایش داده شده است و رابطۀ شمارۀ چهار برای محاسبۀ ارزش ذاتی شرکت تدوین شده است.
(4) |
P/E= Stock Price/EPS |
نمودار (4) حلقۀ تقویتکنندۀ ارزش سهام شرکت
نمودار (5) حلقۀ تعادلی P/E
طراحی نمودار پویاییهای سیستم و تعیین وضعیت متغیرهای نرخ و حالت
با توجه به روابط بین متغیرها، در این مرحله ارتباط سیستمی کلیّۀ متغیرهای تعریفشده در قالب روابط علت و معلولی و همچنین وضعیت هر متغیر در نمودار پویاییهای سیستم (نمودار شمارۀ شش) مشخص میشود. متغیرهای مورد استفاده در این الگو، به سه گروه تقسیم میشوند: الف. متغیرهای حالت[25]: این متغیرها، نشاندهندۀ انباشت در یک دورۀ زمانی هستند و در طول زمان براساس متغیر نرخ، افزایش و یا کاهش مییابند؛ مانند متغیر قیمت بازار سهام؛ ب. متغیرهای نرخ[26]: این متغیرها تعیینکنندۀ متغیرهای حالت در سیستم هستند؛ مانند متغیرهای خالص تغییر قیمت؛ ج. متغیرهای کمکی[27]: این متغیرها حاوی متغیرهای دیگر هستند و مقدار آنها از مقدار متغیرها در دورههای زمانی قبل مستقل است؛ مانند متغیر نرخ هزینۀ سرمایۀ شرکت. البته باید اشاره کرد در طراحی این الگو، مفروضهایی به شرح زیر در نظر گرفته شده است:
* "عرضۀ سهم" و "کل تقاضا برای سهم" برای یک دورۀ بلندمدت ثابت در نظر گرفته شده است؛
* تأثیر عرضه و تقاضای سهم بر تغییرات قیمت سهم با تابع f3 نشان داده شده است؛ به این معنا که تغییرات قیمت سهم، تابعی از نسبت عرضه به تقاضا است. زمانی که این نسبت یک است، مقدار تابع، صفر خواهد بود و درنتیجه تغییری در قیمت رخ نخواهد داد و زمانی که این نسبت کمتر از یک است (فزونی تقاضا بر عرضه) قیمت، افزایش خواهد یافت؛
* جذابیت سهم از نسبت P/E، P/E نرمال، تغییر در ارزش شرکت و تأخیر در تغییر جذابیت سهم متأثر است. تأثیر نسبت P/E از طریق تابع f1 نشان داده شده است که جذابیت سهم را تابعی از نسبت P/E به P/E نرمال معرفی میکند. تابع f2 نیز تأثیر تغییرات ارزش ذاتی شرکت را بر جذابیت سهم نشان میدهد.
* همانطور که در بخش قبل نیز مطرح شد، دو تأخیر در الگوی ارائهشده موجود است که براساس تجربههای بورس اوراق بهادار، تأخیر در شکلگیری انتظارات سهامداران متناسب با افزایش ریسک مالی، دو دوره و تأخیر در تغییر جذابیت سهام و ادراک آن بهلحاظ تغییرات در ارزش شرکت، یک دوره لحاظ شده است.
نمودار (6) الگوی سیستمی جریان و حالت پژوهش
شبیهسازی و اعتبارسنجی الگوی پژوهش
پس از تعریف روابط بین متغیرها، اعتبار الگوی طراحیشده، ارزیابی شد تا از عملکرد مطلوب آن اطمینان حاصل شود. برای الگوسازی رفتار متغیرهای الگوی پژوهش، دادههای لازم از وبسایتهای مرتبط به دست آمد و سپس در قالب روابط ریاضی و منطقی، بین متغیرها ارتباط برقرار شد. برای اطمینان از اعتبار عملکرد الگو و روابط تعریفشده، آزمونهای متعددی با نرمافزارVensim DSS انجام شد که نتایج آنها به شرح زیر است:
آزمون رفتار مجدد: هدف از این آزمون، مقایسۀ نتایج شبیهسازی با دادههای واقعی برای اطمینان از صحت عملکرد رفتار الگو است. به عبارتی دیگر، در این حالت رفتار شبیهسازیشده برای الگو بازتولید میشود تا با دادههای واقعی مقایسه شود. همانطور که در نمودارهای شمارۀ هفت و هشت ملاحظه میشود، اطلاعات واقعی و نتایج شبیهسازی متغیرهای EPS و قیمت سهام شرکت در سالهای 1380 تا 1391 نشان داده شده است. این نمودارها نشان میدهد رفتار متغیرهای مورد بررسی، بخوبی شبیهسازی شده است.
نمودار (7) آزمون رفتار الگو براساس EPS
نمودار (8) آزمون رفتار الگو براساس هزینۀ بدهی
آزمون محاسبۀ میزان خطا[28]: علاوه بر بازتولید رفتار الگو برای اطمینان از نتایج شبیهسازیشده، خطای متغیرهای کلیدی نیز براساس روشهای زیر محاسبه شد:
الف. حداقل خطای مجذورات (RMSPE)[29]: براساس این شاخص هرچه میزان تفاوت بین دادههای واقعی و شبیهسازیشده کمتر باشد، به نتایج شبیهسازی بیشتر میتوان اعتماد کرد. میزان خطا در این روش براساس رابطۀ شمارۀ پنج محاسبه میشود.
(5) |
در این فرمول: نتایج شبیهسازی متغیر الگو، دادههای واقعی، نشاندهندۀ تعداد مشاهدات است. برایناساس، هرچه میزان RMSPE به صفر نزدیکتر باشد، به مفهوم خطای کمتر و نزدیکبودن به صد درصد نیز نشاندهندۀ خطای بیشتر است ]39[.
ب. شناسایی ریشههای خطا: روش دیگر برای سنجش انحراف مقادیر شبیهسازیشده از دادههای واقعی، محاسبۀ UT[30] است که طبق رابطۀ شمارۀ شش به دست میآید.
(2) |
مقدار UT همواره بین صفر و یک خواهد بود؛ هرچه این مقدار به صفر نزدیکتر باشد، مقادیر شبیهسازیشده و واقعی، انحراف کمتری از یکدیگر دارند. با توجه به اهمیت خطا در پیشبینی، شناخت منابع خطا و کاهش آن میتواند در افزایش اعتماد به نتایج الگو بسیار مؤثر باشد. تیل[31] (1996) ریشههای خطا را ناشی از سه عامل میداند: 1.خطای مبنا[32]: زمانی که خروجیهای الگو با دادهها با هم سنخیت نداشته باشند که به آن خطای سیستماتیک میگویند؛ 2. خطای انحراف[33]: زمانی که واریانسهای دادههای واقعی و شبیهسازی با هم تفاوت زیادی داشته باشند؛ 3. خطای نابرابری کوواریانس ها[34]: زمانی که نتایج الگو و دادهها با هم همبستگی نداشته باشند که دراصطلاح خطای غیرسیستماتیک نامیده میشود ]40[. برای محاسبۀ ریشههای خطا از رابطۀ شمارۀ هفت استفاده میشود.
(7) |
در حالت بهینه هرچقدر میزان خطای سیستماتیک و غیرسیستماتیک کمتر شود، بهمفهوم صحت عملکرد الگوی شبیهسازی است؛ به عبارت دیگر، در حالت ایدئال و خواهد شد و مجموع این خطاها باید برابر یک باشد ]39[. متغیرهای فوق از روابط هشت، نه وده به دست میآید.
(8) |
|
(9) |
|
(10) |
متوسط اطلاعات واقعی، متوسط اطلاعات شبیهسازی و همچنین [35] و [36] بهترتیب، انحراف معیار دادههای شبیهسازیشده و واقعی و r، ضریب همبستگی بین دادههای واقعی و شبیهسازی شده است. نتایج حاصل از آزمونهای محاسبۀ خطا در جدول شمارۀ دو بر حسب متغیرهای کلیدی الگو نشان داده شده است. همانطور که ملاحظه میشود میزان خطا در کلیّۀ متغیرهای مورد بررسی در سطح قابل قبولی است.
جدول (2) نتایج آزمونهای آماریاعتبارسنجی الگو
قیمت سهام |
نسبت P/E |
آزمون |
22/0 |
2056/0 |
RMSPE |
1445/0 |
1415/0 |
UT |
035/0 |
014/0 |
Um |
345/0 |
086/0 |
Us |
62/0 |
90/0 |
Uc |
1 |
1 |
Um+Us+Uc |
تحلیل حساسیت1: تحلیل حساسیت، یکی از بخشهای مهم الگوهای پویاییشناسی سیستم محسوب میشود و نشاندهندۀ میزان حساسیت متغیرهای کلیدی پژوهش، نسبت به پارامترهای پژوهش است؛ بنابراین، پارامترهای پژوهش را به یک اندازه تغییر میدهد و اثر آن را بر متغیرهای کلیدی بررسی میکند.
در این بخش، حساسیت قیمت سهام و نسبت P/E نسبت به تغییرات عرضۀ سهم سنجیده خواهد شد. برای این منظور در عرضۀ سهم بهمیزان 10 درصد تغییر داده میشود و اثر آن بر متغیرهای مذکور بررسی میشود. همانطور که در نمودار شمارۀ نه ملاحظه میشود اثر این تغییر بر قیمت سهام شرکت بسیار است. میتوان گفت سیاستهایی نظیر افزایش سرمایه که به افزایش تعداد سهم منجر میشود، تأثیر بسزایی در رفتار قیمتی سهم میتواند داشته باشد؛ اما با توجه به نمودار شمارۀ 10 این تغییر، تأثیر چندانی در نوسانهای نسبت P/E نخواهد داشت؛ زیرا قیمت نیز بهتبع سود هر سهم کاهش مییابد و درنتیجه این نسبت، تغییر چندانی نخواهد کرد.
نمودار (9) تغییرات قیمت سهام نسبت به نوسانهای عرضۀ سهم
نمودار (10) تغییرات P/E سهام نسبت به نوسانهای عرضۀ سهم
سیاستگذاری برای بهینهسازی متغیرهای کلیدی الگو
هدف این مرحله، بهینهسازی روند تغییرات متغیرهای کلیدی برحسب سیاستهای مختلف است؛ بنابراین، متغیرهایی که روند افزایشی/کاهشی آنها بهینه نیست، ارزیابی میشود. البته باید اشاره کرد برای پیشبینی رفتارهای محتمل الگو در آینده، دو سناریو پیشنهاد شده است که با توجه به متغیرهای اثرگذار و سناریوهای مختلف، نتایج الگو برحسب چند متغیر اصلی ارزیابی میشود:
الف. در حالت اول، نقش متغیر سودآوری شرکت در نوسانهای قیمت سهام و ارزش ذاتی سهام بررسی شده است. به این منظور، رفتار سهم در شرایط افزایش و کاهش 20 درصدی در سود شرکت شبیهسازی شده است. همانطور که نتایج تحلیل نشان میدهد قیمت سهم متناسب با سودآوری شرکت نوسان میکند. نکتۀ در خور توجه آن است که واکنش نوسانهای ارزش ذاتی به تغییر سودآوری نسبت به تغییرات قیمت سهام کمتر است. دو نمونه از نتایج تغییرات، در نمودارهای شمارۀ 11 و 12 مشاهده میشود.
نمودار (11) تغییرات EPS بر قیمت سهام
نمودار (12) تغییرات EPS بر ارزش ذاتی سهام
ب. در حالت دوم، وضعیتی بررسی میشود که در آن همزمان سود هر سهم و عرضۀ سهام بهمیزان 15 درصد افزایش و 15 درصد کاهش مییابد. شبیهسازی الگو برای سالهای آینده نشان میدهد افزایش عرضۀ سهام در کاهش قیمت سهام، بیشتر از اثر افزایش سود هر سهم در افزایش قیمت سهام اثر دارد. همچنین اثر کاهش عرضۀ سهم در افزایش قیمت سهام، بسیار بیشتر از کاهش سود هر سهم در کاهش قیمت سهام است. روند مذکور نیز در تغییرات ارزش ذاتی سهام ملاحظه میشود، با این نکته که در دورههای دوازده تا شانزده، نوسانها کمی شدیدتر است. دو نمونه از نتایج تغییرات در نمودارهای شمارۀ 13 و 14 مشاهده میشود.
نمودار (13) تغییرات همزمان عرضۀ سهام و EPS بر قیمت سهام
نمودار (14) تغییرات همزمان عرضۀ سهام و EPS بر تغییرات ارزش ذاتی سهام
نتیجهگیری و پیشنهادها
در این پژوهش سعی شد با استفاده از رویکرد پویاییشناسی سیستمی، ساختار سرمایۀ شرکت ملی صنایع مس ایران بررسی شود. این الگو با استفاده از روش پویاییشناسی سیستمی، روابط علّی و معلولی را بخوبی در بخشهای اثرگذاری (بخش تأمین مالی از طریق بدهی، بخش قیمت و بخش قیمتگذاری) که در تصمیمگیری و رفتار سهامداران مهم است، نمایان میکند. این مطالعه با رویکردی غیرخطی، رفتار متغیرهای سیستم تا سال 1411 را شبیهسازی کرده است.
با توجه به مطالعۀ انجامشده، مشخص شد قیمت سهام حساسیت زیادی به عرضۀ سهم نشان میدهد؛ درصورتی که با توجه به شبیهسازی انجامشده، این موضوع برای متغیر نسبت P/E کمتر دیده میشود. تجزیه و تحلیل انجامشده نشان میدهد نقش سود هر سهم در نوسانهای قیمت سهام بسیار اثرگذار است و افزایش 20 درصدی در سود هر سهم، قیمت سهام را در دورههای 15 و 16 تا مرز 15000 ریال افزایش میدهد. با این روند، یکی از عوامل مهم در ایجاد جذابیت سهام و همچنین ایجاد تقاضا برای سهام پوشش داده میشود. گفتنی است نوسانهای 20 درصدی سود هر سهم، آثار چندانی بر ارزش ذاتی سهام در دورۀ آینده ایجاد نکرد. بررسیهای انجامشده نشان میدهد نوسانهای قیمت سهام و سود هر سهم، تغییرات خود را بیشتر از طرف بخش قیمت میگیرد؛ اما تغییر در ارزش ذاتی سهام، نوسانهای خود را بیشتر از قسمت تأمین مالی شرکت دریافت میکند. نتیجۀ مهم این پژوهش، اثرگذاری در خور توجه عرضۀ سهم نسبت به نوسانهای سود هر سهم و بازار جهانی بر قیمت سهام است. همانطور که طی سیاستهای اجراشده مشاهده شد، تأثیرگذاری عرضۀ سهام در کاهش یا افزایش قیمت سهام بیشتر از تأثیرگذاری سود هر سهم (که خود متأثر از بخش قیمتگذاری است) بر افزایش یا کاهش قیمت سهام بود. البته باید گفت کاهش همزمان 15 درصد در عرضۀ سهم و سود هر سهم، قیمت سهام را بخصوص در دورههای 15 و 16 تا مرز 20000 ریال افزایش میدهد؛ اما اثر آن بر افزایش قیمت ذاتی سهام فقط در دورههای 13 و 14 کمی شدت میگیرد.
با توجه به لزوم تعریف مرز و محدودۀ پژوهش در روش پویاییشناسی سیستم، تعداد محدودی متغیر در این پژوهش بررسی شد. پژوهشهای آینده، متغیرهای دیگری نظیر سیاستهای تقسیم سود را میتوانند بررسی کنند. همچنین الگوسازی و پیشبینی رفتار سهم در این پژوهش صرفاً با روش پویاییشناسی سیستم بررسی شد. پیشنهاد میشود در پژوهشهای آینده از چند روش بهطور همزمان بهره گرفته شود و نتایج پیشبینی با تلفیق در الگوی پویاییشناسی سیستمی با یکدیگر مقایسه و تحلیل شوند.